طراحی و راه اندازی سایت های اینترنتی

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

مشخصات بلاگ
سوزستان

هم فلسفه می خوانم و هم نقاشم
هر صبح به صورتم غزل می پاشم
"آراسته"ام به نام "زهرا" ای کاش
با سیرت فاطمی مزین باشم

صرفا جهت ثبت در خاطراتم:
مقام های کسب شده توسط این وبلاگ تا کنون
1- برگزیده بخش شعر مسابقه زیر نور ماه( هفته دفاع مقدس) -مهر 92
2- برگزیده بخش شعر مسابقه عاشورای انقلاب - دی 92
3- مقام دوم بخش یادداشت و مقاله مسابقه فریاد انقلاب - بهمن 92
4- برگزیده بخش شعر همایش پاسداشت شهدای امر به معروف خوزستان- مرداد 93
5- برگزیده مسابقه وبلاگ نویسی من انقلابی ام - بهمن 93
6- برگزیده مسابقه شعر من زنده ام - اسفند 93
7- برگزیده مسابقه شعر طنز دکتر سلام - اردیبهشت 94

Yemen ifyemen

جنبش letter4u

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۱، ۰۸:۰۲ - مجید فضیلت
    احسنت
  • ۳۰ خرداد ۰۱، ۰۶:۵۵ - ج....ک
    تشکر

سلام ای علت باشکوه من، ای باعث تمام کائنات، ای دلیل هرکه دنبال دلیل است.
می‌خواهم بشناسمت و باید بشناسمت و مطمئنم اگر بشناسمت، تو را عاقلانه عاشق خواهم شد. 👌
مگر می‌شود عاشق کسی که علم محض است نباشی؟
مگر می‌شود عاشـ❤️ـق آن کسی که عدالت و حکمت عصاره کارهای اوست نشد؟
تمام کجی‌ها و نادلخواهی‌های دنیا از بی‌عدالتی ست و روح، که از خود عادلت در ما دمیده‌ای، هرگز تاب چیزی عدالت را نخواهد داشت.
🍃باید تو را بشناسم که تو تنها و یکی ترین‌ یکی عالمی و جز تو هیچ نیست.
باید تو را بشناسم تا بدانم عدالتت حکم می‌کند دنیا را بیهوده نیافریده باشی و برای سزا و جزای این‌ دنیایی ها، دنیای دیگری باشد تا بی‌حد و منع عدلت اجرا شود.
باید بشناسمت تا بدانم تو با آن حکمت و علم و لطف بی حدت مرا، من محدود در عالم ماده را، دست تنها در عالم رها نمی‌کنی و برای رسیدنم به خودت برایم راهنما می‌فرستی که بشوند پیغمبران و امامانم.
⚡️ تو را که اینگونه بشناسم، آن وقت است که نمی‌توانم عاشقانه دوستت نداشته باشم. نمی‌توانم برای اجرای هر دستورت آماده نباشم و اصلا بی‌تابی می‌کنم تا لب‌تر کنی و من روی هوا حرفت را بقاپم و با انجامش خودم را برایت شیرین کنم و دلم ضعف برود لبخندهای دلنشین رضایتت را.
دیگر با صدای اذان در دلم غوغا می‌شود که بدوم و بشوم اولین بنده ی در صف حرف زدن با تو.📿
✨ تو را که بشناسم عقلم حکم می‌کند جز تو را نپرستم و جز تو را نخواهم و جز تو را نیایش نکنم. چشم‌هایم قفلی می‌زند روی چشم‌های نازت و جز برق بیداری‌شان هیچ چیز شوق بودنم نمی‌بخشد.
باید بشناسمت تا حد بی‌حدی مهربانی‌ات آرامش بهبوهه تمام سختی‌هایم شود.
باید بشناسمت تا بی چون و چرا دستم را توی دست قوی و بزرگ و پربرکتت بگذارم و هرطرف که اراده کنی دلخواهانه همراهت بچرخم.
💠 باید تو را بشناسم...
و برای این شناخت، راهنمایی خودت را می‌خواهم که تو را جز به تو توان شناخت نیست و جز تو راهنمایی و دلیلی به سمت تو نخواهم جست.
دلیلم باش ای دلیل تمام متحیرین.🙏

#بک_عرفتک_و_أنت_دللتنی_علیک

*زهرا آراسته‌نیا*
@arastehnia

Suzestan.ir

Instagram.com/arastehnia

  • زهرا آراسته نیا

#سحرنوشت ۱۸
زندگی‌ام ارزش زیادی ندارد اما دوستش دارم. باید هم دوستش داشته‌باشم آخر اولین هدیـ🎁ــه‌ا‌ی‌ ست که به من داده‌ای. 💠 شرمنده! ولی شاید ندانی هدیه گرفتن چه مزه‌ای می‌دهد🎊 چون تو همیشه «واهب العطایا» بوده‌ای و هدیه دهنده. اصلا همه چیزهای عالم هم که مال خودت است!
تو رسمت با ما فرق می‌کند. بهترین ها را می‌دهی و بعد پس میگیری. بالاخره دیر یا زود هم آن لحظه فرامی‌رسد که دلت هوای پس گرفتن اولین هدیه ات را بکند. آن روز من می‌مانم و شرمندگی بلایی که سر هدیه‌ات آورده‌ام. 😔
باید تا فرصت باقی ست فکری به حال زندگی‌ام کنم. این زندگی اصلا شبیه آنچه تو دستم سپردی نیست.
می‌دانم پناهی جز شهـ🌷ـادت برای سعادتم نیست. باید اولین هدیه ات را بپیچم لای کاغذ کادوی قرمز شهادت تا زهواردررفتگی سال‌های زمینی بودنم دیگر به چشم نیاید. 🔸 اصلا هدیه تو را باید در راه خودت فدا کرد که جز این باشد عاقبت دنیایم به خیر نخواهد شد. جاذبه چشم‌هایت قربانی می‌طلبد و هابیل هابیل خوبان تاریخ را به بوته امتحان عشق❣️ می‌کشاند و آن وقت من می‌مانم و حسرت نبودن در جرگه شهیدانت. دلت می‌آید؟! بگذار با تمام بی لیاقتی‌ام به مهربانی‌ات امیدوار باشم و «اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک» بشود دعای مستجاب هر روزم که تو برآورنده ی حاجاتی.🙏 #یا_قاضی_الحاجات
#زهرا_آراسته‌نیا
@arastehnia

Suzestan.ir

  • زهرا آراسته نیا

حسرت آورده ست و آهی سرد دارد رفتنت
التماسی که نرو, برگرد! دارد رفتنت

آسمان یک لحظه با دریا یکی شد، پرزدی
علتش هرچیز باشد درد دارد رفتنت

زهرا آراسته‌نیا

#ارتش_تسلیت
#ارتش_فدای_ملت
#کنارک
@arastehnia

  • زهرا آراسته نیا
به من نزدیک می‌شوند آنان که نباید نزدیک شوند. آنان که حالم بد می‌شود از بودنشان. آنان که نگاهشان رنگ امنیت ندارد. می‌ترسم از بودنشان. دستت را محکم می‌چسبم و دلم میخواهد آن قدر کز کنم پهلویت که چشمان هیچ کدامشان را یارای دیدنم نباشد.
خودت می‌دانی چقدر پشیمانم از اینکه طوری نبوده‌ام که بفهمند دلم مال تو است و آنها نباید جرأت نزدیک شدن به خود بدهند.
من باید آنقدر شبیه تو بشوم که همه بدانند توی قلبم جز تو جایی برای دیگری نیست.
باید سرشار از تو باشم. باید دهان که باز می‌کنم صدای تو طنین‌انداز جهان شود. باید راه که می‌روم، طراوت قدوم تو در زمین منتشر شود. باید نگاه که می‌کنم، برق چشمان تو دل‌ها را آسمانی کند.
من باید تو باشم.
دست واژه هایم را می‌گذارم توی دست مهربانی‌ات تا غزل غزل، عاشقانه ی پاک بچکد روی تمام داستان های عالم. کتاب ها دوستان خوبی نیستند اگر راوی مهربانی تو نباشند.
باید قصه عاشقی‌مان بشود نقل محافل همیشه ی تاریخ تا همه بدانند دل من صاحب دارد و انیس لحظه‌های تنهایی ام حضور دل‌انگیز تو ست.
مرا برای خودت نگه‌دار ای بی‌نیازی که شدیدا به او نیازمندم.

#یا_انیس_من_لا_انیس_له
#و_هل_یرحم_الفقیر_الا_الغنی؟!

*زهرا آراسته‌نیا*

@arastehnia

Suzestan.ir

Instagram.com/arastrhnia
  • زهرا آراسته نیا
آدم است دیگر! از همان اول برایش حوا آفریدی و دوتایی شدند همدم، شدند همراه، شدند رفیق. اگر با هم گندم خوردند با یکدیگر هم عبادتت کردند.
آدم، چه ابوالبشر باشد و چه ما نوه نتیجه‌های آخرالزمانی‌اش، دلش رفیق می‌خواهد. دلش می‌خواهد یکی باشد که دل به دلش بدهد و بی‌واهمه پیش او خودش باشد و دم گوشش نجوا کند.
دلش می‌خواهد هرچه غصه دارد را با یک «خب، بگو ببینیم چه خبرِ» رفیقش از دل بیرون کند و بریزدشان روی دایره ی درددل و بعد راحت و بی‌دغدغه لبخند بزند شوخی‌های رفیقانه‌شان را.
خوش‌بحال من که در این گوشه بی پیرایه ی دنیا، رفیقم تو هستی. خوشا به حال من که حرف‌هایم می‌شوند درددل هایی برای تو که رفیق هر بی رفیقی.
اصلا کاش همیشه بی‌رفیق بمانم که بعد تو بیشتر رفیق غصه‌هایم باشی و بزنی روی شانه‌ام که غصه‌نخور بنده ی تنها! خودم رفیق بی‌کسی‌هایت می‌شوم.
و بعد تندی بوسه بزنم وسط پیشانی‌ات را و لبخند آرامش بشود مهمان لب‌های قلبم.
عزیز دلم، با تو چقدر می‌چسبد صبوری! من مشکلاتم را یکی یکی دندان روی جگر بگذارم و تو ببینی و نازم را بیشتر بکشی و قربان‌صدقه ی منِ بنده‌ات بروی و من در دلم قند آب شود مهربانی‌ها و رفاقت هایت را.
قسم می‌خورم، هیچ کس مثل تو پای رفاقتش مرام نمی‌گذارد. ممنونم، رفیق خوب تنهایی‌هایم!

#یا_رفیق_من_لارفیق_له

*زهرا آراسته‌نیا*

@arastehnia

Suzestan.ir

Instagram.com/arastehnia
  • زهرا آراسته نیا

#سحرنوشت

🍃دست میکشم روی سر آرزوهایم، اشکهایشان را با انگشت احساس پاک میکنم و میگویم: غصه نخور! خدا کریم است...
✋دستم نداشته هایش را توی ذهن مرور میکند و خیره میشود حجم خالی بودنش را. توی گوشش زمزمه میکنم: غصه نخور! خدا کریم است...

🍁پایم خم میشود تا گِل‌های فروافتادن در خاک مذلت را از سر و رویش پاک کند و آه میکشد درماندگی اش را. نوزاش میکنم زخم هایش را و میگویم: غصه نخور! خدا کریم است...

خدا کریم است که شق القمر 🌙میکند ماه عاشقی را با قدوم کریم آل کریم.
اصلا فرزند آب و عدالت، کریم نباشد، یک جای کار دنیا میلنگد.

💫 خلاصه که نه! شرح تمام خوبی هاست، حُسنِ حسن.

✨امروز چه بخواهی، چه نخواهی، مولا عیدانه میدهد شادی زهرایش را. کافی ست چترت را ببندی☔️ و راه بیوفتی زیر بارش لطف تا قطره های مهر بر جانت بنشیند و کفایت کند خوشبختی دنیا و آخرتت را.

⚡️تمام خستگی هایم را دخیل می بندم به خم حای حسن و شک ندارم به نون نرسیده، نانم در روغن سفره کریمانه ی کریم می افتد و لبخند میچکد روی خشکی قلب💔 غم‌زده ام.

العفو 🙏 می پوشانم بر تن پرگناهم تا مهیای جشن تولد 🎂 مولای کریمم باشد...

✍ زهرا آراسته نیا
@arastehnia

  • زهرا آراسته نیا

🌸🌼🌸 یا ابامحمد، یا حسن بن علی، ایها المجتبی یابن رسول الله...


شیر جمل، رزمنده ی نام‌آور صفین
کوه صبور ای روی دوش تو لوای دین

ای مرجع تقلید شاه کربلا، ای نور
روشن شده با تابش تو جاده ی آیین

از تو کرامت را شنیدیم و یقین داریم
دست گدایی‌مان نخواهد دید غیر از این

نام عزیز تو همینکه روی لب آمد
عرض ارادت‌هایمان شد درد را تسکین

دنیا خزان می‌شد بدون برکت نامت
با بودنت هر لحظه‌مان شد غرق فروردین

من مطمئنم که مدینه روز میلادت
با پرچم «یا مجتبی» روزی شود آذین

إن‌شاءالله

*زهرا آراسته‌نیا*

@arastehnia

Suzestan.ir

Instagram.com/arastehnia

  • زهرا آراسته نیا

خیلی وقت‌ها، خیلی حرف‌ها آنقدر تکرار می‌شوند که انگار ذهن در برابرشان سر می‌شود. شبیه وقتی که می‌روی عطر بخری و کارت به بو کردن قهوه تلخ می‌کشد!
حالا حکایت ما و واژه ی عمیق انتظار است.
تو با مهربانی و حکمتت برای رسیدن ما به فیض بی‌حدت، از خوبانت مایه گذاشتی و ما در غفلتی بچگانه مشغول دل‌شکستن شدیم.
تو بی‌تاب اوج‌گرفتنمان بودی و ما هی ندبه‌های طوطی‌وار را با بلندترین صدای اکو‌خورده ی آخرین مدل‌ بلندگوهایمان فریاد می‌زدیم و بعد در غروب جمعه باز دل‌مان که بی بهانه می‌گرفت در سَمات دلتنگی از شر دشمن سوئی که خودِ خودِ خودمان بود به تو پناه می‌آوردیم و یادمان می‌رفت که این وسط یک منجی هنوز هم تنها ست.
کاش دستی به سر و صورت واژه هایمان بکشی تا دوباره بفهمیم بی تابی ذاتی واژه انتظار را. کاش «عطر نرگس» را جوری بنویسیم که در هیجانی برای بوییدنش بی‌قرار شویم. کاش قافیه های شعرهای انتظارمان، تمام‌قد برای آمدنش قیام کنند و از وزن بزنند بیرون، شاید آن موقع به تریج قبای این نظم بی معنی سراسر عادتمان بر بخورد و یادمان بیاید قرارمان این نبود.
ما حتی یادمان رفته روز مبادا یعنی همان روزی که تو ذخیره‌ات را برای آن روز نگاه داشته ای.
مگر خودت کاری کنی،
امروز شدیدا روز مباداست.

اللهم عجل لولیک الفرج

*زهرا آراسته‌نیا*

@arastehnia

Suzestan.ir

Instagram.com/arastehnia

  • زهرا آراسته نیا

دستت لای موهای دشت که می‌پیچد موج می‌افتد در تن گندم‌زار و عطر انگشتانت قاصدک‌ها را بیدار می‌کند.
خورشید زود خودش را می‌رساند و روز با نام تو آغاز می‌شود که بهترین نام‌هاست.
گل‌، مهربانی‌ات را لالایی می‌کند برای آرامش خواب غنچه‌هایش و کبوتر، کو کو کنان مشق بی‌قراری‌ات را در جهان منتشر می‌کند‌.

این عالم، عالم تو است و من در ناچیزترین حالت ممکن، خود را مرکز این دستگاه می‌دانم وقتی نگاهت برایم به شدت کافی‌ست.

بگذار هرکه هرچه دلش خواست بگوید، همین که مطمئنم تو با تمام خدایی‌ات حواست به من، با تمام بندگی‌ام هست، یعنی من مرکز این عالمم.
همین دیروز و هر روز بود که دم گوشم نجوای آرامش می‌خواندی و گفتی: «جایی برای ترسیدن نیست، خودم کنارت هستم». و من کودکانه فریاد شوق سردادم و روی ماهت را بوسیدم و درست همان موقع بود که بوته محمدی باغچه‌مان گل کرد.
اصلا مهم نیست که از زمین و زمان برایم ببارد، که حالا دیگر خیس باران محبت تو هستم؛ محبت تویی که بزرگ‌تر از همه ی آنهایی.
حالا، در صبحی دیگر از پیچش تن گندمزارها و پیش نگاه بیدار قاصدکها، نم گوشه ی چشمانم تقدیمت باد! ای لایق ترین محبوبان عالم.

*زهرا آراسته‌نیا*

@arastehnia

Suzestan.ir

Instagram.com/arastehnia

  • زهرا آراسته نیا

⚜️ببین، بیا خودت کلاهت را قاضی کن! مگر می‌شود من، تو را نشناسم و خاطرخواهت شوم؟! مگر می‌شود بی‌آنکه بدانم با تو بودن به چه دردم می‌خورد دستم را توی دستت بگذارم؟! من انسانم‌ها! با همان مختصات عجیب و غریبی که خودت از روز اول در سیستمم تعبیه کرده‌ای. و بعد برای آفرینش من، باز هم تأکید می‌کنم، منِ با همین مختصات، به خودت آفرین گفته‌ای.

❤️حالا این من، می‌خواهد بیشتر بشناسدت...

💫 من اغلب فکر می‌کنم به تو، به خودم، به نسبتمان، به اینکه من با این همه ناقص بودن چطور می‌توانم علتی به کاملی تو داشته‌ باشم؟
چطور می‌توانم پلک‌هایم را ببندم و تو را با تمام خوبی‌هایت یکجا توی دلم حس کنم؟
چطور می‌شود انتظار داشته‌باشم تو، توی رحیم، بگذاری من، منِ ذلیل، در بی‌پناهی‌های دنیا به قهقرا بروم؟
اصلا من با سوأل زنده‌ام. هر جوابی که می‌یابم انگار یک روز به زندگی‌ام اضافه شده. روزهای زندگی‌ من از جنس آگاهی‌ست.

🌱خیلی پررویی می‌شود اگر از تو بخواهم خودت را بیشتر برایم معرفی کنی؟! آخر من تو را عاشق شناخته‌ام؛ عاشق‌ترین عاشق‌ها.
زشت است معشوق چنین عاشقی باشی و شبیهش نباشی. میخواهم سریع شبیهت شوم و می‌دانم که تو آگاهی محضی.

✨چشم‌هایم که به نگاهت گره می‌خورد نوری درونم را روشن می‌کند. تو را با نشانه‌هایت شناخته‌ام پس ای نور، ای فوق کل نور، ای لیس کمثله نور، قلبم را به نور دانایی و شناخت روشن کن‌. ممنون🙏

*زهرا آراسته‌نیا*
@arastehnia

Suzestan.ir

Instagram.com/arastehnia

  • زهرا آراسته نیا