دارد دوباره سینه زدن باب می شود
شهر از وقوع واقعه بی تاب می شود
نم نم به بام تکیه که باران چکید گفت:
ابر از خجالت لب او آب می شود
11/8/92
- ۲ نظر
- ۳۰ مهر ۹۳ ، ۰۲:۲۷
دارد دوباره سینه زدن باب می شود
شهر از وقوع واقعه بی تاب می شود
نم نم به بام تکیه که باران چکید گفت:
ابر از خجالت لب او آب می شود
11/8/92
می گویید اسلام فقط آن چیزی ست که شخص پیغمبر انجام می داد
قبول
روزی چند بار تمام قد درب خانه ی زهرا(س) سلام می کنید؟
راستی حکم سوزانندگان درب خانه ای که پیغمبر با احترام دق البابش می کرد را کی اجرا می کنید؟ چند ضربه از آن خنجرهایتان حق شان است؟
امروز تمام آسمان پیش من است
جن و ملک و جماد، درویش من است
چون کفر بترسید ز نفرین بتول
هر معتکف فاطمه هم کیش من است
تقویم را ورق می زنم
هرجور حساب می کنم
بعد از غدیر و مباهله نباید به عاشورا می رسیدیم...
وقتی هوا تاریک تاریک است
وقتی که خفّاشان همه بیدار و وقت شادی دیو است
وقتی که برگ سبز می میرد
وقتی زمان بدجور در دوران پاییز است
وقتی که ایمان توی دستت سنگی از آتش
وقتی خداشان چوب و سنگ و
عشق
غمگین است
وقتی که عصر جاهلیت تازه گردیده
وقتی جگرخواری دوباره رسم گردیده
وقتی که رمی حجشان پابوس شیطان است
دنیا به آدم آهنی ها سخت می بالد
وقتی که جرم شیعگی در این غریبستان
بالاتر از کفر است و حکمش دادن جان است
وقتی عدالت کنج دنیا بی کس افتاده
وقتی که فریاد از گلوی خلق می دزدند
باید که کاری کرد حتی
با زبان شعر
باید تأسی کرد بر زینب(س)
برخیز از جا
کاخ یزید امروز هر جایی ازین دنیاست
ایستاد و ندا سر داد:” آنان که پیشتر رفته اند باز گردند و آنان که هنوز نرسیده اند سریعتر بیایند”
و مگر نه این است که درگذشتگان تاریخ زودتر رفته بودند و آیندگان هنوز نیامده؟.
آری! ندای محمد(ص) در پهنای تاریخ از آدم تا هر روزمان جاری ست . باید برخواست … باید رسید … باید شنید… که علی ، امیر المومنین است.
به تمام فرهنگ لغت های جهان بگویید غدیر نه آبگیر که چشمه جوشان و زاینده ی عاشقی ست.
و مگر نه آن است که “و جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی” پس اکسیر زندگی را در قطره قطره جوشش غدیر باید جست که دست علی(ع) تنها راه اتصال ما با دست های بر افراشته ی پیغامبر اعظم است.
آیه اکمال دین را می خوانم و فرزندم کودکانه می پرسد ” مگر بنا بود شرّی به پیغمبر برسد که خدا وعده یاریشان را داده ست؟” و همین پرسش کافیست تا سقیفه و کوچه و ریسمان و صفین و جمل و نهروان ، محراب کوفه و تابوت تیر خورده ی حسن(ع) و گلوی تیر خورده ی اصغر … و سه نقطه های بی پایان زجرهای شیعه، آهنگ بغض هایم شوند و … لا یوم کیومک یا اباعبدالله.
و هنوز هم که هنوز است ابن ملجم های حافظ قرآن، سر می برند قرآن های ناطق را و نعره می کشند بغضشان با علی(ع) را .
عدالت عجیب تقارنی دارد با لحظه لحظه ی علی بودن و همیشه قابیلیان روزگار در پی سربریدن عدالتند.
و تو درست در نقطه ی عطف معادله ی روزگار ایستاده ای و انتخاب با توست . با علی می مانی و زخم های روزگار را به جان می خری و قدم به قدم در سرابالایی انتظار به کمال می رسی یا به قعر لذت های دنیا سقوط خواهی کرد؟
غدیر بوته ی امتحان هر روز ماست…
مادرت زهرا ست، یعنی عالمی
بسته بر یک چرخش چشمان توست...
یا حســــین(ع)
انار سرخ جمعه ها و دانه ی بهشتی اش
نگاه شاعرانه ای به ماجرای عشق توست
اللهم عجل لولیک الفرج....