طراحی و راه اندازی سایت های اینترنتی

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

مشخصات بلاگ
سوزستان

هم فلسفه می خوانم و هم نقاشم
هر صبح به صورتم غزل می پاشم
"آراسته"ام به نام "زهرا" ای کاش
با سیرت فاطمی مزین باشم

صرفا جهت ثبت در خاطراتم:
مقام های کسب شده توسط این وبلاگ تا کنون
1- برگزیده بخش شعر مسابقه زیر نور ماه( هفته دفاع مقدس) -مهر 92
2- برگزیده بخش شعر مسابقه عاشورای انقلاب - دی 92
3- مقام دوم بخش یادداشت و مقاله مسابقه فریاد انقلاب - بهمن 92
4- برگزیده بخش شعر همایش پاسداشت شهدای امر به معروف خوزستان- مرداد 93
5- برگزیده مسابقه وبلاگ نویسی من انقلابی ام - بهمن 93
6- برگزیده مسابقه شعر من زنده ام - اسفند 93
7- برگزیده مسابقه شعر طنز دکتر سلام - اردیبهشت 94

Yemen ifyemen

جنبش letter4u

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۱، ۰۸:۰۲ - مجید فضیلت
    احسنت
  • ۳۰ خرداد ۰۱، ۰۶:۵۵ - ج....ک
    تشکر

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

#فال_نامه

حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد

ای صاحب فال، سال هاست در پی راه اندازی صنعتی هستی و برای آن چاره ها اندیشیده ای.

ای صاحب فال، غافل از آنکه راه اندازی صنعت را مجوزی باید و دریافت مجوز را مجوزهایی و از جمله آن مجوزها، بودن ژنی خوب در میانه ی ژن های توست و اگر جنس ژن هایت خوب است که برو خوش باش و از خوشی هایت لایو و عکس لاکچری بگیر و پیج ها پرکن، پرفالوور!

لیکن اگر چنین ژنی نداری، چکمه آهنین بپوش و کمربندت را محکم کن و دل به راهروها و پله ها و _ان شاءالله و اگر خوش‌شانس باشی_ آسانسورهای ادارات و سازمان های بیشمار بسپار که زین پس سگ دو زدن های گام هایت در آنها برای اخذ یک امضا بسیار تکرار خواهد شد، تکرار شدنی!

و به نفعت است که حدیث عشق را از من بشنوی و بی خیال صنعت راه انداختن شوی و عمر و جوانی خویش را به هدر ندهی و گوش به وعده های صدمن یه غاز و صدها صنعت صنعت کردن در عبارات سخنرانی های دولتی ها از واعضی گرفته تا ربیعی و حتی خود حضرت شیخ نده که تو را به صنعتی هرچند کوچک نخواهند رساند.

 اگر شنیدی که سامانه شفافیت مجوزها راه افتاده پوزخندی بزن، و‌ رد شو که اگر جز این کنی سلول به سلول تنت دروغ بودنش را شهادت خواهد داد و آبرو برایت نخواهد گذاشت!

ای صاحب بخت برگشته فال، آخر مگر دلالی و واردات و حتی قاچاق کالا از چین و ماچین چه بدی داشت که یک بار نکردی و عز خود برده و با فکر راه اندازی صنایع کوچک، زحمت ما می‌داری؟

به جای فال حافظ گرفتن یک قهوه می‌خوردی و ته فنجانش را نشان زن همسایه می‌دادی… هم به تو می‌گفت که جز زمین خشک و پر از سنگلاخی که هی قل می‌خورند زیر پایت و ضمن زخم نمودن کف پا، کله‌پایت می‌کنند و همانا بوروکراسی اداری و سود وام بانکی و اصلا خود وام بانکی و رانت رانت‌داران و کلی چیز دیگر هستند، نصیبت نخواهد شد.

پس برو به حدیث دل انگیز و عاشقانه دلالی و وارد کردن جنس بی کیفت خارجی بپرداز که حمایت از صنایع کوچک و حمایت از تولید داخلی و ایضا جهش تولید در اقتصاد نئولیبرالی، محلی از اعراب ندارد.
و من الله توفیق

#زهرا_آراسته‌نیا
@arastehnia
#تلخند #حمایت_از_صنایع_کوچک #جهش_تولید #اقتصاد

  • زهرا آراسته نیا
مل سر اُ مری موج میاته
صدا بلبل سیوم رنگ صداته

نشسی پ دلم ه فنگ بوزی
تو خو دونی که منجا یانه جاته

دو فاش گل خدا ونده اجا لو
خداوقتی که رزه گر تو لاته

نشسمه سر رهت هر روز و هر شو
زیارت کوردنت قطعا براته

مری نمبول دسفیله او عطرت
سر شوق میاره کل ولاته

تو پوییز بهاری شهرمونی
شرینی پرتُقال مه خنده هاته

سرم صدقه سرت، کل کسونم
دسم مه دسته و دل زیر پاته

زهرا آراسته نیا
  • زهرا آراسته نیا

در عید غدیر خم به مولا صلوات
بهر فرج عزیز زهرا صلوات

خوشبخت کسی که عشق حیدر دارد
شکرانه ی شیعه بودنت را صلوات

زهرا آراسته‌نیا

  • زهرا آراسته نیا

باران وحی روی دل ساربان چکید
دنیا نشست، لحظه ی اکمال دین رسید

احمد، نترس دست خدا یاورت شده است
خم غدیر شمه ای از کوثرت شده است

ذکر علی بگو و خزان را بهار کن
حق را میان عالمیان ماندگار کن

این آخرین پیام تو، اوج رسالت است
مهر قبول برگه ی ایمان، ولایت است

فردا بساط فتنه اگرچه به پا شود
دستان پشت پرده یقین برملا شود

جز کشتی ولای علی غرق می شود
عشقش میان خوب و بدی فرق می شود

تاریخ عدل خورده گره بر ولای او
شکر خدا که شیعه شده مبتلای او

گر عده ای به مال جهان خو گرفته اند
بر خون خلق، وجهه ی زالو گرفته اند

با نام دین به ریشه ی دین تیشه می زنند
قفلی بزرگ بر در اندیشه می زنند

ما در پی عدالت مطلق در عالمیم
نام علی که برده شود حُجر و‌ میثمیم

سیراب عشق می شوم از برکه غدیر
عاشق شهید می شود آخر در این مسیر

صدها قسم به خون سلیمانی شهید
بر لحظه ای که اشک خدا بر زمین چکید

بر بغض زخم خورده ملت، به سوگ نور
بر مشت های غیرت و بر ناله ی صبور

پایان این مناقشه تنها به دست ماست
دنیا به عشق می رسد این وعده خداست

قلب جهانیان بشود نورِ منجلی
حک می شود به پرچمشان واژه ی علی

راه غدیر می رسد آخر به نور عشق
یاحیدر است نغمه ی صبح ظهور عشق

  • زهرا آراسته نیا

زهرا آراسته نیا/ فقط یک دانشجو می‌داند، مشروط شدن و مشروطیت چه حسی دارد و تنها اوست که می تواند در چشمان مسئول آموزش دانشگاه نگاه کند و بغضانه! بگوید: صدور فرمان مشروطیت های پیش از تو سوءتفاهم بود!

اصلا به عقبه مشروطیت که دقیق شویم می بینیم همان مسئول آموزش ما را می گذاشتند فرمان مشروطیت بدهد خیلی مفیدتر از آنی می شد که «احمد قوام» از طرف «مظفرالدین شاه قاجار» خطاب به «مشیرالدوله»‌ی صدر اعظم نوشت. خودتان ببینید:
(جناب اشرف صدراعظم -- از آن جا که حضرت باری تعالی جل‌شأنه سررشته ترقّی و سعادت ممالک محروسه ایران را بکف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیّت و امنیّت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت، اصلاحات مقننه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان قاجاریه، علماء، اعیان، اشراف، ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید....)

شرط می‌بندم مشیرالدوله اصلا نفهمیده که احمد قوام چه نوشته! یکی نبوده بهشان بگوید به فکر خودتان نیستید، لااقل به فکر ما نوه نتیجه های بدبختت آینده سازتان باشید که مجبوریم این نوشته های سخت‌سختتان را بخوانیم و نمره امتحان تاریخ بگیریم!

من که می گویم هر چه بر سر مشروطیت آمد و اینکه مشروطه ی ما آن طور که شیخ فضل الله نوری می خواست «مشروعه» نشد به خاطر همین اصرار قدیمی ها بر سخت‌سخت نوشتن بوده که هیچ کدامشان نمی فهمیده آن یکی چه نوشته ولی به خاطر اینکه آبرویشان نرود دم برنمی آورده اند.
از این هم که بگذریم، آن وسط مسط های واژه های قلمبه سلمبه ی این متن عجیب غریب و باکلاس ماکلاس احمد آقای قوام، رسیدیم به آنهایی که مجلس ملی بناست از آنها تشکیل شود، شاملِ « منتخبین شاهزادگان قاجاریه، علماء، اعیان، اشراف، ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه»
یعنی خیلی شیک و مجلسی مشخص کرده که کلا یک سری #ژن_خوب از قدیم دور هم جمع بوده اند و حالا هم برای همان ها یک سفره جدیدی پهن شده و یک لقمه بیت المال است که بروبچز! به کف آورده اند و دور هم (ان شاءالله) به غفلت نمی خورند.
اعتراف می کنم آن زمانی که به تصویب بیست دقیقه ای برجام توسط علی شون! اعتراض می کردم این نامه وزین و سند تاریخی را نخوانده بودم وگرنه به جای آن همه جیغ و داد و مطلب نوشتن، لبخندی زده و مثل صحنه آخر فیلم های وسترن_دراماتیک سیگارم‌ را به پشت سر پرت کرده و در گرگ و میش یک غروب بارانی با خود می خواندم: «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش» و در افق محو می شدم...

پ ن: با اعتراض مشروطه‌چی ها، خیلی بخش های نامه مظفرالدین شاه بعدا اصلاح شد.

  • زهرا آراسته نیا

چیزهای غربی از آنجایی که غربی هستند و غرب با غین شروع می‌شود و غین یک عالمه بعد از شین است و لذاست که همیشه جدیدتر از آن است، پس آنها هم همیشه جدیدتر و باکلاس‌تر از چیزهای شرقی هستند.
می‌دانم استدلالی به این محکمی تا حالا نشنیده بودید و هنوز در حال کف کردن هستید ولی خب باید بگویم استدلال به اینجا ختم نمی‌شود بلکه از آنجایی که چیزهای غربی باکلاس هستند باید خیلی خیلی با احترام و نایس با آنها برخورد کرد. یکی از موارد مورد نیاز برای ارائه برخورد نایس، عدم محاکمه چیزهای غربی در دادگاه های شرقی ست که اسمش را گذاشته اند «کاپیتولاسیون».
خدایی اسمی به این باکلاسی در کجای شرق پبدا می‌شود؟ این غربی‌ها حتی مجرم‌هایشان هم کاپیتان هستند!
این کاویتولاسیون یک چیزی در مایه های هشتگ #کاپیتان_مجرم_نیست خودمان است و اصلا مگر می‌شود کاپیتان‌ها مجرم باشند؟
فوق فوقش شاه یک مملکت شرقی وسط خیابان دلش غنج می‌رود بوسه ای از زیر اگزوز ماشین یک‌ غربی (همان کاپیتان خودمان) بزند و خودش را می‌کوبد به ماشین کاپیتان قصه و حالا یک وقت هم دیدید این وسط شاه شرقی می‌میرد که قطعا اصلا مهم نیست و مهم آن است که #کاپیتان_مجرم_نیست و تازه همین که دیه ی زه ماشینش را که با ضربه ی سر شاه مرحوم اوف! شده از خزانه تان برنداشته باید بروید آمون را شکر کنید! دیگر این جلافتا که انتظار تشکیل دادگاه و رسیدگی به قضیه در کشورتان را داشته باشید خدایی خیلی رو می‌خواهد!

نکته مهم اینکه این کاپیتان ها هم خودشان کاپیتان هستند و هم همه اموال و وسایلشان!
یعنی حتی اگر یک‌ سگ غربی هم پای بچه شما را گاز بگیرد، خب حتما احساس نیاز کرده و شما نه تنها حق نداری به سگ محترم غربی بگویی چخه بلکه گاهی لازم است پای دیگر بچه ات را هم بدهی بخورد شاید زبان بسته گشنه اش بوده خب!

خدایی قانون از این مترقی تر و حقوق بشرمندانه تر کجا پیدا می‌شود که مردانی از قوم شما پا را در کفش مخالفت با آن کردند و زدند این قانون را نیست و نابود کردند؟!

  • زهرا آراسته نیا

آراسته نیا: از عجایب روزگار ما یک موجود عجیب الخلقه به نام جهاد دانشگاهی است که از
شما چه پنهان جزو شیرهای مردادی است و ۱۶ مرداد متولد شده و‌ می طلبد که یک هپی بردز دی تو یو ای جهاد دانشگاهی عزیزِ بلند نثارش کنیم...
این که گفتم عجیب الخلقه از آن جهت بود که تا به حال هرچه جهاد و جهادی دیده ایم، یا تا زانو داخل خاک و خل بوده اند یا خواب و خوراک نداشته اند و وسط بیابان و کوه و کمرهای دور افتاده مشغول خدمت به مردم.
اما این یکی عموما درست در بهترین جاهای شهر برای خود دم و دستگاه راه انداخته و از جوانان مردم پول می گیرد تا در دانشگاه های غیرانتفاعی خود به آنها مدرک بدهد و سطح علمی جامعه را با پله‌برقی بالا ببرد اما تنها اشکالش آنجاست که همراه این مدرک ها کوزه‌ای برای گذاشتن مدرک دم آن و آبش را خوردن به عنوان اشانتیون داده نمی شود و لذا جوانان بدبخت پی از فارغ التحصیلی باید به دنبال کوزه مناسب زمین و زمان را بگردند وگرنه یک عالمه کار که همینجور ریخته!
اصلا درستش هم همین است. جهاد دانشگاهی که نباید خاک و خلی باشد!
پس ابهت علم و عالم چه می شود؟! چه معنی دارد هی این دانشجوها و از آن بدتر پزشکان سرشان را می اندازند پایین و می روند این ور آن ور رایگان کار می کنند و شأن اجتماعی خود را به خطر می اندازند؟!
آدم انقدر درس بخواند و بشود دانشجو بعد برود برای مردم کپرنشین آجر بیاندازد بالا و همینطور مفتی مفتی خانه بسازد؟ جهادی های دانشگاه همین کارها را می کنند که بعد آن یکی جهاددانشگاهی مجبور می شود برای بر هم نخوردن تعادل اقتصاد، هی دانشگاه غیرانتفاعی بزند و پول بگیرد. نهاد هم انقدر متعادل؟😉

  • زهرا آراسته نیا