شهید الله کرم

درگیر و دار درد خود بودیم
ناگه خبر آمد که برگشتی
سرگرم بازی زمین بودیم
در آسمان عشق می‌گشتی

لطف حضور پیکرت بوده
که شامل احوال ما کردی
داری زیارت نامه می‌خوانی
صحن حرم واشد که برگردی

با خون به پای حرف خود ماندی
تفسیر حصن الله می‌گویی
اذن شهادت با رضا بوده است
حالا دوباره زائر اویی

تو آمدی تا باورم باشد
الله همواره کرم دارد
خونت به عالم باز ثابت کرد
زینب به دلهامان حرم دارد

خوش آمدی یار سفر کرده
خوش آمدی مهمان صحراها
خوش آمدی ای حامی زینب
خوش آمدی دل‌داده ی سقا

درمان ندارد غصه دختر
جز اشک روی شانه ی بابا
آغوش خود واکن که میگوید
دلتنگی ایام دوری را

تو زنده ای در جان خانطومان
رد عبورت رد یک مرد است
خونت نگینی روی خاکش شد
نامت به جمع عاشقان پیوست

چشمان تو در قاب می‌خندد
راز جهان در چشم تو پیداست
راه شهادت همچنان باز است
راه شهادت راه عاشوراست

برگشته ای تا یادمان باشد
یاری مظلومان مرام توست
خونت یقین دارم که می‌جوشد
آزادی قدس انتقام توست

شاید دعای تو بگیرد، پس
لطفا دعا کن با خدا باشیم
هرچند حق ما شهادت نیست
اما میان خوب ها باشیم

#زهرا_آراسته‌نیا
@arastehnia
پ ن: امشب، مراسم وداع با پیکر شهید الله‌کرم در حرم امام رضا علیه السلام، شهید مدافع حرمی که پیکر مطهرش بعد از چهار سال به کشور برگشت

#خداروشکر این شعر در مراسم حرم، توسط مداح اهل بیت کربلایی #محمد_صالحی_پور قرائت شد

@salehipoor_ir
#شهید_الله_کرم
#شهید_مدافع_حرم
#حرم_امام_رضا

غم طایفه ی عشق

به شهید روحانی مدافع حرم، شهید محمد کیهانی

در جان جهان شور شهادت شده پیدا
مجنون شده در خون و پر از خون، دل لیلا

ما پای غم طایفه ی عشق نشستیم
هر کوچه پر از قاسم و اکبر شده حالا

در محضر معشوق شده خم قد کیهان؛
کیهانیِ دریا صفتِ کوهْ بلندا

ای یار حسین بن علی یاور زینب
آرامش چشم تو بهم ریخته شب را

در خانه کمیل تو و مقدادت و میثم
گردان تو برپا شده در یاری آقا

شمشیر علی، ای یل همنام محمد
ای یاور دین، نسخه قرآنی خونا

در جان تو معنای صحیفه ست تداعی
ای حالت تو شور مناجات دعاها

در حوزه ی علمیه ی عباس نشستی
در روح تو جاری ست وفاداری سقا

از غزه و لبنان و حلب تا دل تهران
هرجا که غمی بود، دلت رفت همانجا

از سمت حلب راه شهادت به تو وا شد
تکثیر شده کرب و بلا در تن دنیا

سر داده ای و از سر پیمان نگذشتی
دلداده ی سر مست ز پیمانه ی زهرا

ما نان و نمک خورده ی این طایفه هستیم
هیهات که زینب بشود بی کس و تنها

هر روز برای دل ما معرکه برپاست
تا کرب و‌بلا می رود این داغ دل ما

هر روز شهیدی به سر دوش کشیدیم
هر صبح به هر کوچه ی ما تعزیه برپا

ای اشک ترین، اشک ترین، اشک ترین، اشک
ای ژاله ی در روضه ی مکشوفه مهیا

ما دست دل خویش به دست تو سپردیم
تا هم قدم عشق رود با تو به بالا

خشک است و ترک خورده لب عاشقی ما
باران بشود کاش نصیب دل صحرا

زهرا آراسته نیا

کل دنیا اسیر چشماته

به دلتنگی های همسر استوار #شهید_ححجی

شب شد و خونه بی قرارت شد
قصه کم کم به سر رسید انگار
قلب من تیر میکشه واست
تا خود صبح میمونم بیدار

من و دلتنگیامو رویاتو
دل شب دیگه خوب میشناسه
من و عکسی که روضه ها داره
من و چشمی که نذر عباسه

توُ قدم های آخرت دیدم
محکم و پر غرور میرفتی
قلبمو پشت پات میریختم
وقتی که سمت نور می رفتی

با نگاهت به مرگ خندیدی
واژه ی تازه آفریدی مرد
کل دنیا اسیر چشماته
قاتلت التماس تو میکرد

شیشه ی عطر بی سر افتاده
غیرتت توی شهر پیچیده
راهو تا آسمون نشون میده
نور تو هم طراز خورشیده

 زهرا آراسته نیا
@arastehnia

عشق داره برمیگرده

#شهید_حججی

می آید و عاشقی روایت شده است
از پیکر بی سرش حکایت شده است
شاگرد حسین و زینب است و حالا
تلفیق اسارت و شهادت شده است

#زهرا_آراسته_نیا

#عشق_داره_برمیگرده

می سوزد...

آتش به پای چادرت افتاده می سوزد
از سوگتان ققنوس آتش زاده می سوزد

وقتی که ذکر یاعلی اوج نمازت شد
آه از رکوعت حیدری استاده می سوزد

عالم به پای مهربانی های هر روزت
نای فلک تا روضه ات سر داده می سوزد

دنیا برای حضرت ریحانه ات کم بود
داغ دعایت بر دل سجاده می سوزد

ظلمانی شب های بی معنایی تاریخ
در تابشی از خطبه هایت ساده می سوزد

سهم جهان، پایان زهرایی ست باور کن
کاخ بدی با ارتشی آزاده می سوزد

آتش اگر چه همچنان باقی ست دل هامان
پای دفاع از حرم آماده می سوزد


#زهرا_آراسته_نیا
@arastehnia

به سمت واژه لبم وا نمی شود تو نخواهی

تقدیم به شهید #مدافع_حرم، #شهید_قربانی، سردار پیروز نُبُل و الزهرا

به سمت  واژه  لبم  وا  نمی شود  تو نخواهی  
خیال کن نُبُلم من، رها کنم به نگاهی

شبیه سِنِّ  سِجِلدت، عوض نما ًدل من را   
که کودکم؛ تو مگر مُلحَقم کنی به سپاهی

همین که پُر تپش از موج فتنه در هیجانم
تو ضامنِ دلِ من می شوی... همیشه پناهی

به روی پرچم ایران ز عمق جان زده بوسه
لبان تان که ببندد دهانِ اهلِ سیاهی

نه ! آن حقوق نجومی نمی رسد به شهادت
قسم به سوره ی تَبّت، شدند غرقِ تباهی

اگرچه رونق دنیا نشست پای عبورت
تو پرزدی و رسیدی به اَمن قُرب الهی

به پیکرت  «وَجَعَلنا» سروده حضرت زینب
هنوز عطرِ نفسهاش، می رسد به گواهی

#زهرا_آراسته_نیا
@arastehnia

سعید عبدولی مدافع حرم

#سعید_عبدولی با اهدای مدال خود  به خانواده #شهید_مدافع_حرم احمد حاجیوندالیاسی گفت: از مسئولان سپاه تقاضامندم که آرزوی حضورم در سوریه و مدافع حرم اهل بیت شدن را بر آورده کنند.

قهرمانی و مدال آورده ای

عشق میهن را به دل پرورده ای

ضربه فنی می شود بیگانه تا

میل بودن در حرم را کرده ای

#زهرا_آراسته_نیا

عطر فرج

در شرح حماسه واژه کم آورده ست

شور و شعف و شکوه غم آورده ست

پیچانده علائم فرج را در شهر

عطری که مدافع حرم آورده ست

یه شب بیاد موندنی

دیشب سرزده و بی دعوت و بی خبر رفتیم خونه ی یکی از شهدای مدافع حرم
نه دسته گل برده بودیم
نه دوربین و خبرنگار همراهمون بود
نه کت و شلوار پوشیده بودیم و نه لوح تقدیر بشون دادیم
نه به جایی گزارش دادیم و نه از جایی مجوز گرفتیم
ساده و صمیمی مثل همه آدمای دیگه که میرن خونه ی هم شب نشینی!
شاید باورتون نشه ولی کلی هم ذوق کردن و تحویلمون گرفتن...
خانم شهید ناصر سواری اونقدر با محبت بود که ما دلمون بخواد بارها و بارها این مهمونی ها تکرار بشن
مهمونی هایی که تنها دلیلشون دله...
مهمونی هایی که اجازه می دن بچه های شهدا هم مثل همه ی بچه های دیگه بازی کنن و لازم نیست رسمی و بدون حرکت یه گوشه بشینن و نقش بکگراند عکس دیگران رو داشته باشن
می دونید اصلی ترین دغدغه ی همسر شهید چی بود؟ تنهایی بچه هاش توی عید فطر! اینکه هیچ کس مهمون خونه شون نشده بود و ساعت سه ی نصف شب با تاکسی سرویس رفتن خونه ی پدربزرگشون
به همین سادگی ...
می دونید شهید اون شب به خواب دیگران اومده و از اینکه به بچه هاش سر نمی زنن گله کرده؟
انگار داریم خیییییییلی زودتر از چیزی که فکرش رو می کردیم شرمنده شهدای مدافع حرم میشیم

 پ ن: ممنون از دوست اهل دلی که دعوتم کرد و به زور توفیق این دیدار رو نصیبم کرد

کلاه صورتی نهال

بابایی ام اگرچه دلم رنج دیده است

دلتنگی از تمام شبم اشک چیده است

حالا ولی دوباره ببین خوشکلم؟ بخند

آقا کلاه صورت ام را خریده است

آراسته نیا

پینوشت - گفتگوی نهال قاضی خانی، دختر شهید مدافع حرم با مقام معظم رهبری:

به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را میدهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»