بر چشم لبم نام شما جا دارد
اشک از غمتان تعزیه برپا دارد
روی سیهم کتیبه ی هیئت شد
این مجلس حُر عجب تماشا دارد
- ۲ نظر
- ۱۱ مهر ۹۵ ، ۲۱:۱۰
بر چشم لبم نام شما جا دارد
اشک از غمتان تعزیه برپا دارد
روی سیهم کتیبه ی هیئت شد
این مجلس حُر عجب تماشا دارد
وقتی که چشمان جهان را خواب می گیرد
هی ژست شیک آدمی جذاب می گیرد
می آید از سمت تباهی ها کسوفی که
نه روز، روشن؛ نه شبی مهتاب می گیرد
کم کم مسیر رود ها سد می شوند افسوس
تصویر پاک چشمه را مرداب می گیرد
هر گوشه از جنگل صدای زوزه می آید
از وحشتش زلف پری ها تاب می گیرد
در نیجریه شیعیان را می کشند اما
دنیا سکوت ممتدش را قاب می گیرد
آخر ولی عالم به کام عاشقان باشد
آن روز دنیا حالتی نایاب می گیرد
از سیب لبنانی لبهای تو لیلا جان
آخر لبم یک بوسه ی پر آب می گیرد
در لزوم انتشار مطالب و تصاویر پیاده روی و کنگره عظیم و جهانی اربعین شکی نیست
اما نکته مهم روش های این انتشار است
استفاده از تگ ها و کلمات کلیدی برای مطالب یکی از این راه هاست که البته تا کنون هم مورد استفاده فعالین فضای مجازی بوده.
اما شاید نکته ی مغفول مانده در این میان، این است که تگ هایی مثل #اربعین #محرم #امام_حسین و یا حتی معادل های انگلیسی آنها همچون #muharam و ... تنها درصورتی قابل استفاده اند که مخاطب با چنین مفاهیمی آشنا باشد و دنبال این مطالب باشد!
حال آنکه مخاطب غربی که اسیر دیکتاتوری رسانه ایست اصولا آشنایی ای با چنین مفاهیم و کلماتی ندارد که بخواهد سرچشان کند تا به مطالب ما برسد!
پیشنهاد عملی اینجانب استفاده از تگ های ظاهرا بی ارتباط با موضوع و عملا پرکاربرد جهانی در کنار تگ های معمول است. کلماتی مثل #LOVE یا حتی اسم اشخاص و اسم ابزارهای گوناگون!
کاربران با سرچ چنین کلماتی، ناخواسته به مطالب ما دسترسی پیدا کرده و آن وقت ...
البته این راه را بیگانگان طبق معمول خیلی قبل تر از ما در دشمنی هایشان علیه ما استفاده کرده اند. یادم نمی رود در ایام فتنه دنبال هر کلمه و مطلب علمی ای در اینترنت می گشتم ، جناب "گوگل" تصویر ناخوشایندی از سران فتنه را نشانم می داد!!
ارباً اربا بودنت را گوش صحرا تاب داشت
آه اگر جان کندنت بر پای بابایت نبود
پ ن: مقتل می گوید علی اکبر(ع) ، قطعه قطعه، روی پای اباعبدالله جان می داد...
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام حضرت عاشق، سلام بر پیکر
به بوسه ای که لبی را رسیده از حنجر
ببین کلام خدا را دوباره نازل شد
به قدر سینهی مقتل؛ مُقَطَّعه، بی سر
عقیق سرخ یمانی به خاک و خون افتاد
و روضه میرسد اکنون به داغ انگشتر
دوباره شام و حرامی... ولی نه این دفعه
نشسته نام برادر به گنبد خواهر
سلام من به دو دستی که آب را پس زد
نه خنده کرده به دشمن، نه دست داده به شر
قسم به شاخهی زیتون که صلح یعنی تو
قیام سرخ گلویی مقابل خنجر
دوباره نوبت حجهای ناتمام آمد
مِنا مِنا به امید تو می رسد یاور
غزل فدای تو حالا حماسه باید خواند
رسیده قصهی ظلمت به انتها دیگر
برای صبح فرج عاشقانه حک کردیم
به روی بیرق خود؛ یا حسین، یا حیدر
آراسته نیا
این شعر را خانم "نسرین شارونی" برای عرض ارادت به ساحت مقدس پیغنبر بزرگ اسلام(ص) سروده اند و افتخار انتشارش را به وبلاگ سوزستان داده اند....
یک کاروانِ با غُــــل و زنجیـــر می رود
با بچّه های پیـر و زمین گیـــر می رود
با معجری که نیست، لباسی که سوخته
ناموس یــاس، آیه ی تطهیــــر می رود
*
حالا کنـــار جـــادّه این خــــانم عــرب
با یـــاد آن بانوی شمشیـــــــر می رود
موکِـب برای عرض ارادت بــه پـــای او
تا شــوش - قلعه ی دلگیـــر - می رود
یا دانیـــــال ، ای حرمت خانه ی علـی
یک اربعیـن برای تـو تفسیـــر می رود
90/10/25
پ ن: عربهای خوزستان هر ساله در اربعین حسینی مسیر اهواز تا شوش را با پای پیاده طی کرده و به زیارت حضرت دانیال نبی(ع) می روند . دیدن این صحنه های زیبا و عرفانی را به همه ی دوستان توصیه می کنم.
پر از آهم ، گرفتار زمینم
کمی عشق و کمی شورم؛ همینم
به کوی عاشقی راهم ندادند
من از جاماندگان اربعینم