طراحی و راه اندازی سایت های اینترنتی

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

مشخصات بلاگ
سوزستان

هم فلسفه می خوانم و هم نقاشم
هر صبح به صورتم غزل می پاشم
"آراسته"ام به نام "زهرا" ای کاش
با سیرت فاطمی مزین باشم

صرفا جهت ثبت در خاطراتم:
مقام های کسب شده توسط این وبلاگ تا کنون
1- برگزیده بخش شعر مسابقه زیر نور ماه( هفته دفاع مقدس) -مهر 92
2- برگزیده بخش شعر مسابقه عاشورای انقلاب - دی 92
3- مقام دوم بخش یادداشت و مقاله مسابقه فریاد انقلاب - بهمن 92
4- برگزیده بخش شعر همایش پاسداشت شهدای امر به معروف خوزستان- مرداد 93
5- برگزیده مسابقه وبلاگ نویسی من انقلابی ام - بهمن 93
6- برگزیده مسابقه شعر من زنده ام - اسفند 93
7- برگزیده مسابقه شعر طنز دکتر سلام - اردیبهشت 94

Yemen ifyemen

جنبش letter4u

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۱، ۰۸:۰۲ - مجید فضیلت
    احسنت
  • ۳۰ خرداد ۰۱، ۰۶:۵۵ - ج....ک
    تشکر

۱ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

⚫️⚫️⚫️ یا رسول الله ....

دوباره تازه کنم در هوای تو جان را
تویی که هدیه نمودی به شهر ایمان را

تکانده بال فرشته غبار دوشت را
و بوسه میزند عالم به عشقت انسان را

دل تو شأن نزولی به عروه الوثقی
خدا نشسته بخوانی دوباره قرآن را

چقدر آیه تطهیر می‌شود نازل
چقدر در تو مجسم نموده فرقان را

نه کاخ شوکت کسری که هرچه کاخ ستم
ز شوکت تو شکستند طاق ایوان را

دروغ گرچه زیاد است وعده حق شد
به صدق نام تو داده ست ختم دوران را

لا فتی الا علی

🌸بسم الله الرحمن الرحیم

باء بسم الله عالم، اشرف الانسان علی شد
مرز بین حق و باطل، قاطع البرهان علی شد
چشم دریا خیره مانده، تشنه را باران علی شد
جان احمد جان حیدر، پس جهان را جان علی شد

مست کرده حق جهان را باده را داده به دستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش

ذکر او اصل عبادت، خانه اش سمت هدایت
کوه ایمان، شاه مردان، نسل او نسل سیادت
کعبه سینه چاک او شد در همان بدو ولادت
بوده زهرا در کنارش؛ با ولایت تا شهادت

خوش به حال او که مانده بر همان عهد الستش
لافتی الا علی لا سیف الا چشم مستش

عرش را بی تاب کرده لحن جانسوز کمیلش
یوسف آمد بر درش تا پر شود از عشق کیلش
شک ندارم قلب جنت سمت قلب اوست میلش
هر برات کربلامان اسم مولا هست ذیلش

من فدای مهربانی های جان حق‌پرستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش

نوح کشتی را نشانده تا که اسمش بر لب آمد
برق شمشیرش چو پتکی بر سپاه مرحب آمد
نور او قلب جهان را همچو ماهی در شب آمد
خطبه هایش جان گرفت و بر لبان زینب آمد

شور و شیدایی در عالم از وجود اوست هستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش

میثمت کو تا ببازد پای عشق تو سرش را
چشم بگشا عدل مطلق، آشنای راز شبها
قصه ی دست عقیلت شد نیاز هر شب ما
بارالها قلب مان را شیعه ی نابش بفرما

تیر عشقش بر دلم زد نازشستش، ناز شستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش

در خانه ی پیغمبر حق رشد نموده است
دل از همه ی عالم ناسوت ربوده است
عارف، فقط از شوکت اعلاش سروده است
با نام علی هر گره سخت گشوده است

از برکت او لطف خدا سمت زمین است
بر عرش نوشته است علی سرور دین است
🌸🌸🌸
سرداده ملک ذکر علیً ولیُ الله
کامل شده دین، قلب پیمبر شده آگاه
شد لحظه ی بیعت وَ جهانی شده همراه
این بین ولی هست منافق که دو صد آه

حیدر به رموز دل افلاک امین است
بر عرش نوشته است علی سرور دین است
🌸🌸🌸
این قاعده ی لطف خدا بود و هدایت:
باید برسد کار نبوت به ولایت
تا صبح فرج سلسله را نیست نهایت
در دست ولیان فقیه است نیابت

در زندگی تک تک ما راه همین است
بر عرش نوشته است علی سرور دین است
🌸🌸🌸
هم‌صحبت ما هم بشود رسم علی کاش
#مسئول، نشو بر تن زخمیم نمک پاش
در خدمت این خلق نمان در پی پاداش
تشنه ست اگر #هور بیا ساقی او باش

این مملکت از عشق علی مست ترین است
بر عرش نوشته است علی سرور دین است
🌸🌸🌸
ما پای ولایت به خدا جان بسپاریم
در راه علی جز خود او مرز نداریم
در شوق زیارت همه چون ابر بهاریم
بر تاک نجف کاش شود بوسه بکاریم

دردم شده بسیار و شفابخشِ زمین است
بر عرش نوشته است علی سرور دین است

باران وحی روی دل ساربان چکید
دنیا نشست، لحظه ی اکمال دین رسید

احمد، نترس دست خدا یاورت شده است
خم غدیر شمه ای از کوثرت شده است

ذکر علی بگو و خزان را بهار کن
حق را میان عالمیان ماندگار کن

این آخرین پیام تو، اوج رسالت است
مهر قبول برگه ی ایمان، ولایت است

فردا بساط فتنه اگرچه به پا شود
دستان پشت پرده یقین برملا شود

جز کشتی ولای علی غرق می شود
عشقش میان خوب و بدی فرق می شود

تاریخ عدل خورده گره بر ولای او
شکر خدا که شیعه شده مبتلای او

گر عده ای به مال جهان خو گرفته اند
بر خون خلق، وجهه ی زالو گرفته اند

با نام دین به ریشه ی دین تیشه می زنند
قفلی بزرگ بر در اندیشه می زنند

ما در پی عدالت مطلق در عالمیم
نام علی که برده شود حُجر و‌ میثمیم

سیراب عشق می شوم از برکه غدیر
عاشق شهید می شود آخر در این مسیر

صدها قسم به خون سلیمانی شهید
بر لحظه ای که اشک خدا بر زمین چکید

بر بغض زخم خورده ملت، به سوگ نور
بر مشت های غیرت و بر ناله ی صبور

پایان این مناقشه تنها به دست ماست
دنیا به عشق می رسد این وعده خداست

قلب جهانیان بشود نورِ منجلی
حک می شود به پرچمشان واژه ی علی

راه غدیر می رسد آخر به نور عشق
یاحیدر است نغمه ی صبح ظهور عشق

می‌چکد از ذوالفقارش اشک بر دنیای ما
وای بر حال زمین بشکسته ارکان هدا

نام اعلا، خوی اعلا، منطق اعلا علی
سوره ی اعلای حق، اشفع لنا یوم الجزا

رشک برده آسمان بی شک به چاهی که در او
ناله زد شیر خدا سر مگوی سینه را

عشق یعنی پادشاهی از مسیر بندگی
«انت مالک» خواندنش شد شاهد این مدعا

فیلسوفان غرق دریای کمیلش می‌شوند
معرفت همچون دُری در بی‌کران او رها

می‌زند آتش نیستان را جدایی های ما
کوچه و پهلوی زخمی، بند بر دست خدا

أشهد أنَّ علی خیبرگشای عالم است
أشهد أنْ ذوالفقارش کرده خیر و شر سوا

خیر یعنی با علی ماندن چو میثم‌ها به دار
شر سقیفه، شر جمل، شر مصحف بر نیزه ها

ابن ملجم را کجا یارای قتل عشق بود
تیغ در محراب کرده بر سر او اقتدا

من یتیمم کاسه ی شیرم ولی پر اشک شد
قرن ها نام علی بوده به درد ما شفا

قدردان حضرت حقم که دست حکمتش
تا قیامت قدر ما را زد گره بر مرتضی

از یدالهی او ارثی به عباسش رسید
بیرق عشق و ادب گیرد به دستان جدا

عدل یعنی ماجرای آتش و دست عقیل
عدل یعنی خانه ی سلطان و فرش بوریا

آه گفتم بوریا ... گریه امانم را برید
روضه هر رروزمان: داغ شهید کربلا
###
جاده های اربعینی میرود سمت ظهور
از نجف آغاز خواهد شد تمام ماجرا

نگذاشت

در خواست برگردد ولی مسمار نگذاشت
زخم تو کاری بود جای کار نگذاشت

زینب تو را می‌خواست تا روز عروسی
از آرزویش میخ، جز آوار نگذاشت

محسن اگر می‌ماند عالِم بود حتما
حیف آن هجوم سخت نکبت‌بار نگذاشت

آزار تو جرم است اما باز این قوم
قلب تو را یک لحظه بی آزار نگذاشت

دست حسن می‌خواست بر قاتل بکوبد
تربیت والای تو هربار نگذاشت

حتما دعایت بود حالت خوب می‌شد
آن سنت الجار ثم الدار نگذاشت

بین در و دیوار ماندی بعد آن روز
حیدر سر غم هم به این دیوار نگذاشت

⚫️ یا فاطمه...

متن روایت ها جگرسوز است و غمبار است
اصلا همین کافی ست؛ مادر سخت بیمار است

دفتر تعجب می‌کند، امکان ندارد که!
صحبت سرِ بند است و دست شیر کرار است

پیغمبر از دنیا نرفته پشت در بودند
حتی نگفتند آه این خانه عزادار است

 آتش مهیا بود از قبل این دسیسه است
تاریخ اضعان می‌کند که فتنه در کار است

بر صورت ماه نبی آن کس که سیلی زد
داروندارش را به پیغمبر بدهکار است

آن ضربه گویی پهلوی تاریخ را بشکست
هر روز بعد از آن فقط تکرار و‌ تکرار است

یک روز غوغای تقلب می کند فتنه
روزی به کار گفتگو با گرگ و کفتار است

لبخندهای فتنه گرها بوی خون دارد
بر پیکر دین جای دندان های بسیار است

دستم دخیل چادر زهرا ست، بی او... نه!
حتی خیالش هم برایم سخت دشوار است

🌸🌼🌸 یا ابامحمد، یا حسن بن علی، ایها المجتبی یابن رسول الله...


شیر جمل، رزمنده ی نام‌آور صفین
کوه صبور ای روی دوش تو لوای دین

ای مرجع تقلید شاه کربلا، ای نور
روشن شده با تابش تو جاده ی آیین

از تو کرامت را شنیدیم و یقین داریم
دست گدایی‌مان نخواهد دید غیر از این

نام عزیز تو همینکه روی لب آمد
عرض ارادت‌هایمان شد درد را تسکین

دنیا خزان می‌شد بدون برکت نامت
با بودنت هر لحظه‌مان شد غرق فروردین

من مطمئنم که مدینه روز میلادت
با پرچم «یا مجتبی» روزی شود آذین

إن‌شاءالله

حسین آمد که مصداق شجاعت در زمین باشد
حبیب الله و ثارالله و شاه اهل دین باشد
خدا می‌خواست تا راهی به درگاه یقین باشد
و آمد تا بشیر قلب ختم المرسلین باشد

برای شیعه اسم او سرور منجلی باشد
بهشت ما همین ذکر حسین بن علی باشد

مرید عشق؛ اشک ما، مراد عشق؛ چشمانش
جهان بانگ عطش دارد برای طعم بارانش
زمان روشن شد از نور رخ خورشید تابانش
زمین کربلا داند عیار ناب ایمانش

برای شیعه اسم او سرور منجلی باشد
بهشت ما همین ذکر حسین بن علی باشد

زمین؛ کرب و بلای او، زمان؛ هر لحظه عاشورا
فلک مست است تا دارد به کامش تربت اعلا
دعای مستجاب آنی که تحت قبه ی آقا
عزیز قلب زهرا و صفای خانه طاها

برای شیعه اسم او سرور منجلی باشد
بهشت ما همین ذکر حسین بن علی باشد

شهی آمد که بر دوش نبی معراج فرموده
و آقایی اهل جنت از اوصاف او بوده
به چای هیئتش پاک است قلب هر چه آلوده
ابوفاضل به سقایی آلش فخر بنموده

برای شیعه اسم او سرور منجلی باشد
بهشت ما همین ذمر حسین بن علی باشد

غزل با شوق وصل او سراپایش ارادت شد
ز عشقش بی سر افتاد و از آن پس قطعه عادت شد
خطوط مثنوی با او حماسی‌تر روایت شد
تمام حرف تا آخر شهادت شد شهادت شد

برای شیعه اسم او سرور منجلی باشد
بهشت ما همین ذکر حسین بن علی باشد

به چشم اربعینی ها صفای مرز مهرانی
ز درد دوری ات آقا پریشانم تو می‌دانی
تو الگوی دلیرانی و خوبانی و شیرانی
به پای مکتب نابت نشسته بس سلیمانی

برای شیعه اسم تو سرور منجلی باشد
بهشت ما همین ذکر حسین بن علی باشد

آغــاز شد غــزل؛ غــزلــی مطلعش حسین

با خط اشک می چکد از مصرعش حسین

ما پای روضه هـای غمش قــد کشیـــده ایم

طومــار عـمر؛ خــــاتمه و مبــدأش حسین

بــاید حــــــرم بـرای دل خـــود به پـــا کنم

صحن و رواق و پنجره و مضجعش حسین

وقتی که خوب روضه به جانم رسوخ کرد

دل قطـعه قطعه مـی شود و مقطعـش حسین

روز حساب، جان مرا رجعتی خوش است

با پای عشـــق مــی دود و مرجعــش حسین

🔴 یا علی اصغر علیه‌السلام

صدای حرمله پیچید و دشت طوفان شد
غمی به گوشه ی قلب ستاره مهمان شد

میان بلبلکان ولوله به راه افتاد
نگاه بی رمق غنچه ها هراسان شد

نیاید آنکه هدف زیر یک گلو باشد...
دریغ و درد همان که نبایدش، آن شد

و آب های جهان شرمسار آن طفلند
که تشنه زجر کشید و که تشنه بی جان
شد

چگونه تیر سه شعبه، چگونه خط گلو
چگونه سختی بار گناه آسان شد؟!

گلو دریده شد از گوشه گوشه دل بارید
به قطره قطره ی خونش علی فراوان شد

چکید خون گلو از فراز ماذنه ای
که ذکر أشهد أنّ علی‌ش فرقان شد

تمام واقعه یک لحظه شد همان دم که
حسین، بین سپاه و خیام حیران شد

عمری ست که رزق از شما می‌گیریم
با اشک، برات کربلا می‌گیریم

ما آمده ایم تا اسیرت باشیم
آزادگی از بند شما می گیریم

یا مَن جعل شفاء فی تربتهِ
در مجلس روضه‌ات شفا می‌گیریم

خورشید حسین است و قمر عباس است
از عشق شما سر به هوا می گیریم

دنبال شهادتیم در مکتبتان
گر ذکر شهید سرجدا می گیریم

آنگونه که حر شد عاقبت حر شهید
ما نیز لقب در انتها می گیریم

پای علم تو حاج قاسم جان داد
بر دوش وفا نام تو را می گیریم

جان و پدر و مادر عالم به فدات
ما عشق تو از خود خدا می گیریم



جهان خروش گرفته که اربعین آمد
که کاروان عزادار شاه دین آمد

زمین کرب و بلا در تلاطمی بی حد
دوباره ناله ی سوزان و آتشین آمد

به روضه خوانی افلاک مجلسی برپاست
که عرش بر در این خانه خوشه‌چین آمد

حسین شاه شهیدان و حنجر و خنجر
به متن مقتلش ای وای این چنین آمد

ز اشک علقمه پیداست ماجرا خون است
به چشم نافذ عباس، تیر کین آمد

همیشه همدم خواهر، دل برادر بود
دوباره لحظه دیدار همنشین آمد

اگر چه خطبه ی غرّای حیدری می‌خواند
کنون شکسته و پرحسرت و حزین آمد

به بزم درد نشست و به پای آبله رفت
ولی ز شام بلا پرظفرترین آمد

تمام واقعه تکرار عشق و زیبایی ست
جمال عرش خدا بر دل زمین آمد

صدای خطبه ی زینب هنوز می‌پیچد
که راه عشق همان و نشان همین آمد

به جاده می‌کشد از دور قلب عاشق را
قدم قدم به قدم ها خدا قرین آمد

و بوی چای عراقی که خوب مستت کرد
غزل بخوان که دم عشق‌آفرین آمد

قسم به خاک نشسته به کوله‌ها، زهراست
که مادرانه به همراه زائرین آمد

دریغ! هرچه که گفتم به خاطره پیوست
دریغ! حسرت رفتن به اربعین آمد

و باز داغ مدام و سلام از ره دور
سلام؛ زائر محروم دل‌غمین آمد

دوباره مرحمتت را طلب کنم آقا
بگو که وقت نگاه هزارمین آمد

چه خوب می‌شود آن صبح نور، دل گوید
به یمن نام حسین، عشق آخرین آمد...

سلام بر پیکر


بسم الله الرحمن الرحیم

به نام حضرت عاشق، سلام بر پیکر
به بوسه ای که لبی را رسیده از حنجر
ببین کلام خدا را دوباره نازل شد
به قدر سینه‌ی مقتل؛ مُقَطَّعه، بی سر
عقیق سرخ یمانی به خاک و خون افتاد
و روضه می‌رسد اکنون به داغ انگشتر
دوباره شام و حرامی... ولی نه این دفعه
نشسته نام برادر به گنبد خواهر
سلام من به دو دستی که آب را پس زد
نه خنده کرده به دشمن، نه دست داده به شر
قسم به شاخه‌ی زیتون که صلح یعنی تو
قیام سرخ گلویی مقابل خنجر
دوباره نوبت حج‌های ناتمام آمد
مِنا مِنا به امید تو می رسد یاور
غزل فدای تو حالا حماسه باید خواند
رسیده قصه‌ی ظلمت به انتها دیگر
برای صبح فرج عاشقانه حک کردیم
به روی بیرق خود؛ یا حسین، یا حیدر

#امام_سجاد علیه السلام

شبیه معجزه؛ حال تب او
قیام کربلا ورد لب او

صحیفه، قطره ای از علم سجاد
جهان محو دعای هر شب او

روزی ست که داده حق به عالم برکات
ای اهل دعا رسیده هنگام برات
شاد است دل شیعه به این راه نجات
شیرینی کام، بهتر از نقل و نبات

بر قامت صادق و محمد صلوات
🌸🌸🌸
وقت است شود سهم جهان آبادی
شد هدیه به جان عاشقان آزادی
خوش باش که دل به عشق احمد دادی
گویند تمام عرشیان با شادی

بر قامت صادق و محمد صلوات
🌸🌸🌸
مدیون شده ام به احمد ایمانم را
باید بدهم به راه او جانم را
این طایفه رزق داده دستانم را
ذکر خوششان گرفته الحانم را

بر قامت صادق و محمد صلوات
🌸🌸🌸
چرخید زمان و لحظه عید رسید
نور ازلی به روی خورشید چکید
خوشبختی عالم شده امروز نوید
تا رزق وجودمان شود نام شهید

بر قامت صادق و محمد صلوات
🌸🌸🌸
شد اسوه به اخلاق عظیمش احمد
عالم شده شاگرد، زعیمش احمد
حق است و صراط مستقیمش احمد
حالا که شده ملک ندیمش، احمد؛

بر قامت صادق و محمد صلوات
🌸🌸🌸
جان سمت قبیله ی هدایت پیچید
در جاده ایثار و سخاوت پیچید
با یاعلی و پر از صلابت پیچید
چون عطر نبوت و امامت پیچید

بر قامت صادق و محمد صلوات

*یا حضرت صادق علیه‌السلام*

شد صداقت نمی از بارش باران شما
عقل آمد که شود دست به دامان شما

برکت علم به شاگردی درگاهت بود
شده مشهور اگر جابر حیان شما

شیعگی رزق عظیمی است که از دست شماست
خوشبحالم که شدم سالک دستان شما

می‌دود درپی‌تان بلبل طبعم شاید
کام او باز شود از یم الحان شما

حوزه‌ها هر طرفی ناشر افکار شماست
می‌توان گفت به این مملکت ایران شما

«قال صادق» شده راهی که تمامش نور است
منتشر می‌شود این نور به فرمان شما

موج دریای کلام تو بحارالانوار
غرر الحکمتمان شمه ی ایمان شما

دستمان بسته دخیلی به ضریحت در ذهن
تا شود قسمتمان بوسه به ایوان شما

گرچه موی سرتان سوخت ولی شکرش باز
از اسیری خبری نیست به طفلان شما

🌸 یا موسی بن جعفر...

خورشید هفتم آبروی هفت دریا
با ذکر نامت می‌شود دردم مداوا

باب الحوائج، موسی ی آل پیمبر
نیل دلم را غم زده، بشکاف آن را

آری گنهکارم ولی کاظم تو هستی
خشم خدا را هم به حالم کم بفرما

ای مخزن اسرار حق، کنز روایات
با تو مگر گم می‌شود راه من آیا؟!

وقتی پسر خورشید ایران است قطعا
لطف پدر شد شامل حال دل ما

حس قشنگ کاظمینت مانده با من
تکرار می‌خواهد دلم، تکرار آقا

یا شمس الشموس
⚫️ ⚫️ ⚫️
#امام_رضا

تمام عمر مرا سایه ی تو بر سر بود
همین که نام تو آمد نگاه من تر بود

مرا میان حریمت کرم نما بپذیر
که قطره قطره ی اشکم دخیل بر در بود

همیشه لحظه ی عشقم تو را صدا کردم
که ذکر نام تو از لفظ عشق برتر بود

شهید می‌شود آخر دلی که عاشق شد
و مشهد از همه ی عاشقانه ها سر بود

اسیر سلسله ی مهر توست در حصنت
حدیث مستی مان اعتبار آور بود

فدای حضرت شاه چراغ و سبزقبا
که اسمشان چو عسل بر لب برادر بود

برای مردم ایران حضور خواهر تو
چنان چشیدن جام از حضور کوثر بود

تمام آینه ها سمت نور می چرخند
که تابش رختان نور ذره پرور بود

زمان قصه ی انگور و زهر خواهد شد
اگرچه مست نگاه تو هرچه ساغر بود

یا ضامن آهو
(یکم طنز)

هر که اینجا پا گذارد عشق را بو می کشد
زائرانت را فرشته با خودش تو می کشد
 
مرغ آمین نگاهت هر سحر می آید و
بال را بر حاجت زوار کم رو می کشد

شهد و شیرینی میان ذکر نام دلبر است
بی جهت زنبور ما هی جور کندو می کشد

معده ام پر می کشد سمت غذای حضرتی
بی خیال هر که طبعش سمت تیهو می کشد

وای آقا جان ببخشا باز شعرم طنز شد
ذوق ذکرت واژه هایم را به هر سو می کشد!

روی مشکی های قلب ما نگاه نافذت
سبز خوش رنگی شبیه برگ کاهو می کشد

هر چه را، حتی نتم را از تو می خواهد دلم
کل حجمم را ببین ایمیل یاهو می کشد

در حریمت خوب و بد قاطیست حتی اشغری
 یک پک از ته مانده ی تریاک عبدو می کشد!!

دیده ام توی حرم تا بچه ای نق می زند
خادمی اخمو برایش شکل هاپو می کشد

تا پدر سرگرم اپلیکیشن باد صباست
بچه موبایل پدر را از کف او می کشد!

تا نمازی خوب در پرونده اش وارد شود
زائرت هی ناز گوهرشادبانو می کشد

این همه حال و هوای آرزوهای من است
دوری مشهد جنونم را چنین رو می کشد

 

یا امام جواد


ابن الرضا، دستم به دامان تو آقا
امروزمان با یادتان گشته ست زیبا

شمس نهم، عشق نهم، ای کنز برکت
با جود خود حال جهان را خوب فرما


🌸🌸میلاد امام هادی مبارک🌸🌸

هادی شدی که راه خدا را نشان شوی
بر بال خستگان زمین، آسمان شوی

دنیا نَمی ز جامعه ات را چشیده تا
باران به روی تشنگی این جهان شوی

دل را به دست پاک تو داده است عاشقی
تا بر حضور خسته ی جسمش روان شوی

دستم  دخیل بسته به لطف تو می شود
من را به کنجی از حرمت میزبان شوی؟

نام نقی قشنگی لبهای عالم است
طرح غزل به پیرهن واژگان شوی

میلادتان تداعی زیبای نرگس است
وقتی برای حضرت او باغبان شوی

#یا_امام_حسن_عسکری

تمام متن روایت پر از کرامت شد
که از عبادت شبهایتان حکایت شد

رسانده غرب خودش را به شرق احساست
و بخت یار شد و نرگس نگاهت شد

حصار، غرق کلام تو بود و صد افسوس
صدای تو نشنیدن به شهر، عادت شد

شکسته کنج حریم تو ساعت تاریخ
زمان، نشست همانجا که عصر غیبت شد

به آب‌ها قسم عالم دخیل سرداب است
که راز جاریش امّید را ضمانت شد

شما دعا کن از این مرحله عبور کنیم
خوش آنکه سمت پسر از پدر هدایت شد

زمین نشسته به راه تو آسمان برگرد
دلم گرفته برای ستارگان برگرد

درست لحظه میلاد تو دلم خندید
دلیل خنده ام آقای مهربان برگرد

تو آن گلی که بیایی بهار می آید
بیا به جای مثل شعر تر بخوان برگرد

شبیه جد کریمت ضمان آهو باش
کنام کرکس و کفتار شد جهان برگرد

تمام بتکده ها بی قرار یک تبرند
خلیلِ إبن محمد تبرزنان برگرد

به اوج می رسد این انقلاب با نامت
و داده ایم در این بوته امتحان برگرد

برای یاری تو هم مسیر ماه شدیم
زمان صبح شده، صاحب الزمان برگرد

⚫ سلام بر خدیجه‌ای که بزرگ بود...

راهی جاده ی سعادت شد
کاروانی که بار او عشق است
ساربانت امین‌ترین مرد است
شک نکن مزد کار او عشق است

هرگز از خاطرت نرفت آن شب
که حرا مثل روز روشن شد
مردت آمد دلش پر از قرآن
جانت آماده ی شنیدن شد

کوثرت خیر هر دو عالم شد
برکتی بر زمین این قومی
السلام علیک یا مادر
که تو مادرترین این قومی

مایه افتخار زن هایی
اولین بانوی مسلمانی
مدعی‌ها اگر چه بسیار اند
تو همیشه اصیل می‌مانی

ثروتت قرض احسن دین شد
مهر تو یاور شریعت بود
چشم تاریخ محو نامت ماند
در حضوری که غرق شوکت بود

غربت و درد شعب کم می‌شد
تا که شعب نگاهت آنجا بود
رفتی و بعد از آن به جای عبا
کوه غم روی دوش طاها بود

وقتی علی بابا و زینب زینتش باشد
زیباست عالم خاک پای حضرتش باشد

زینب نماد صبر اهل بیت پاکی بود
جای تعجب نیست حرف عصمتش باشد

دنیا اگر بر کربلا اشکی روان دارد
از صبر زینب، از شکوه صحبتش باشد

دروازه ساعات می‌فهمد غریبی را
او می‌تواند قصه‌گوی غربتش باشد

لفظ دفاع از حرم با یاد زینب بود
تا هر مدافع پاسبان حرمتش باشد

روز پرستاران اگر میلاد بانو شد
حالا دفاع از سلامت نوبتش باشد

جاده همان است و فدایی ها همان خوبان
دنیا برای زینبی ها پرعطش باشد

هوای خانه دلچسب است وقتی مادری باشد
از آن بهتر که در چشمت نگاه خواهری باشد

کنار حضرت آدم همیشه گام حوا بود
به آدم فرض شد اینکه کنار دلبری باشد

صفات خالقیت در وجود زن هویدا شد
همین کافی ست تا زن را چو تاجی بر سری باشد

محبت راهی دل شد و رود مهر جریان یافت
جهان با مهر خانم‌ها جهان بهتری باشد

...و آنجا فاطمه بود و پدر، همسر، دو فرزندش...
در این تعریف زن ها را شکوه دیگری باشد

حواست هست بانو جان! شمیم‌عشق پیچاندی
حجابت شیشه عطر و حیا شعر تری باشد

شب قدر خدا گفتند وصف حضرت زهرا ست
خوشا پنهان ترین رازی که شرح کوثری باشد

🌹 *سحرنوشت ۶*

آسمان بوسه زد به روی دلت
ربنا آتنا سبوی دلت

یاد تو از خیال شهر گذشت
مست شد کوچه‌ها به بوی دلت

استخاره زدم به چشمانت
تا شوم گرم گفتگوی دلت

کنج خانه، دخیل سجاده ست
عاشقت غرق جست و جوی دلت

اشهد انک خدای منی
اشهدُ روی من به سوی دلت

تشنگی در دلم زبان واکرد
روضه ای خواند با گلوی دلت

روضه تا سمت علقمه پیچید
مشکی افتاد روبروی دلت

با خودش گفت با غم بسیار:
نرود کاش آبروی دلت!

بغض سنگین توست باران شد
من بمیرم، چه هاست توی دلت!

به خودت میدهم قسم شاید
بپذیری مرا به کوی دلت

نام تو بردم، آسمان، من شد
آسمان بوسه زد به روی دلت

زیبایی دریا اگر در موج آب است
در ذات هر موجی خروش و التهاب است

وقتی برای استراحت نیست، برخیز!
این تازه آغاز مسیر انقلاب است

پیشانی از سربند یازهرا عزیز است
مردانگی مان شهره از این انتساب است

دشمن اگر تحریم و جنگ و خدعه دارد
هرنقشه اش پیش شکوه ما سراب است

ما مرد میدانیم مثل حاج قاسم
با امر رهبر خانه ی دشمن خراب است

آزادگی در خونمان جریان گرفته
در گوشمان قدقامت اسلام ناب است

گل، پیش خوبان، پیش نامردان تفنگیم
ایمان، شجاعت، تیرهای این خشاب است

هر ماه بهمن گرم قلب خانه هامان
از عکس لبخند شهیدان توی قاب است

گل میدهد در ماه بهمن نرگس باغ
یعنی فرج در انتظار انقلاب است

برای شهرم #دزفول

تو با زبان زمین درس آسمان دادی
و وقت نافله عشق را اذان دادی

همیشه ذکر خدا در دل تو می‌پیچد
که پای حرف دلت ماندی و جوان دادی

گل شقایق وحشی که در برابر باد
شکسته قامتت اما به دشت، جان دادی

شنیده ایم همیشه که گل مقاوم نیست
تو نادرستی آن را به ما نشان دادی

درست وقت سفر، قافله که راه افتاد
هزار لاله و نرگس به ساربان دادی

تو را حماسه نوشتم، سکوت جایز نیست
هزار دفتر مضمون به شاعران دادی

شبیه رود دزت تا همیشه جاری باش
تویی که آب رشادت به تشنگان دادی

برای یاری حق تا ابد، الف دزفول
امام گفته که تو خوب امتحان دادی

به نام قاصم الاعدا، قسم بر سوره اسرا
که بیت العنکبوت تو نخواهد ماند پابرجا

تو آن ویروس منحوسی، عفونت‌خیز و کودک‌کش
ولی نابود خواهی شد همین امروز یا فردا

ببین همراه گشته سامری با لشکر فرعون
عصایت را بیاور چاره‌ای کن حضرت موسی

به لبهای کبوتر شاخه زیتون مصنوعی ست
به زیر تک تک پرهای او تیغی ست ناپیدا

حقیقت، تلخی آوار روی خانه ی مجنون
حقیقت، لخته ی خون است روی پیکر لیلا

لباس رزم پوشیده قلم بر قامتش، کافی ست
برای دفن اسرائیل، حجم بیت شاعرها

به روی خانه‌ات ردّ شهاب و رعد و سجیل است
به زودی راه افتد راهیان نور تا حیفا

سپاه قدس می‌آید هم از مشرق هم از مغرب
که خون‌خواه «سلیمانی» ست هر آزاده ی دنیا

یقین دارم اسیران را خدا آزاد می‌سازد
که خونین‌شهر دیروز است اینک‌ مسجدالاقصی

خوشا به حال دلی که نمی ز عشق چشیده است
و جز نظاره ی یوسف دگر عزیز ندیده است

دلی که طوف حرم را غیور پاس بدارد
چنان که گویی از آنجا به سوی عرش پریده است

به سوی عرش به لبهاش ذکر یا زینب
و در مسیر عبورش به دشت لاله رسیده است

تمام دار و ندارش فدای عشق که شد
به روی سنگ مزارش ملک نوشت: شهید است

به موج خیزی کارون و گرمی اهواز
گل خدایی زینب؛ شهید عشق، #حمید است

آن شب جمعه ساعت یک و بیست
جغد آمد قرارمان را برد
سردی دی به انجماد رسید
شهر خشکش زد و زمین پژمرد

مانده بودیم غرق بهت خبر
کاش تکذیب می رسید از راه
اشک‌ها بی‌صدا که باریدند
شعله زد در جگر غمی جانکاه

آن شب جمعه ساعت یک و بیست
گویی افتاد بر زمان آتش
غلیانی شگرف در دل بود
چون غم خاص قصه‌ی آرش

آن شب جمعه ساعت یک و بیست
وقت اسطوره‌های فردا شد
مرد میدان عاشقی پر زد
راز افسانه ها هویدا شد

رد دیوی پلید پیدا بود
گل سرخی شکفته پرپر شد
گرچه ققنوسمان در آتش رفت
وقت ققنوس های دیگر شد

آن شب جمعه ساعت یک و بیست
دست و انگشتری به خاک افتاد
روضه کربلا زبانه کشید
در دل کشور حسین‌آباد

داغ،کم کم مسیر خشم گرفت
راه فریاد مرگ بر دشمن
راه ایستاده ایم تا آخر
راه جانم فدای تو میهن

داغ، کم کم مسیر خشم گرفت
بچه‌ها یک‌شبه بزرگ شدند
عده ای این وسط مضطربِ
خنده‌هاشان کنار گرگ شدند

گرده از زخم نارفیق پر است
بگذریم از کنارشان به سکوت
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
آدمیت دوید سمت سقوط

ناله‌هامان اگرچه بسیارند
داغ سردار اگرچه بی حد است
با شهادت دوباره زنده شدیم
قلبمان داده با ولایت دست

هر شب جمعه ساعت یک و بیست
وقت صبار بودن است و شکور
زود می‌آیی کنار ما سردار
که زیادند مژده‌های ظهور

نام تو با شهید معرکه شد
می‌تپد در تمام حنجره‌ها
خون مظلوم آورد به خروش
قلب دنیای خواب غم‌زده را

#شهید_محمدحسین_اثنی‌عشری تنها شهید مبارزه مستقیم با رژیم صهیونیستی و دفاع از قدس شریف خوزستان، فرزند دزفول شهیدپرور، که در فلسطین اشغالی به شهادت رسید و پیکرش همانجا ماند.
به او که گنجی ست نا شناخته...
...
جان داد که جان دگری زنده بماند
رفته ست که ایثارگری زنده بماند

بر پیکر خاکی زمین در شب طوفان
او رفت که از دل اثری زنده بماند

نه مرز، نه دوری، نه خطر، راه تو سد نیست
گر رودی و در تو سفری زنده بماند

پیغام همین است؛ همین ساده ی کوتاه
باید که امید سحری زنده بماند

تو بال گشودی که در اندیشه ی پرواز
بر روح زمین بال و پری زنده بماند

پشت سرت از عشق، غزل ریخت که واژه
می‌خواست که در شعر تری زنده بماند

اسلوب غزل سخت به هم ریخت که باید
از عشق حماسی اثری زنده بماند
#
ای مثنوی عاشق و ای شور حماسه
ای در تو شده معرفت و عشق خلاصه

ماه رمضان بود شروع سفرت شد
خوش آن شب قدری که شهادت قَدَرت شد

رفتی به دل آتش و ققنوس برآمد
مانده ست زبان خاطره‌ات را چه بنامد

تصمیم تو آن بود که لبخند بکاری
هر جای جهان گر لب خشکی ست بباری

باید که تو را در تپش نور بجوییم
راه تو مسیری ست که با عشق بپوییم

این راه همان است که تقدیر دل ماست
این روضه ی مکشوفه ی ارباب غزلهاست

نی نامه ی پر شور قتیل العبرات است
این درس شهیدی ست که کشتی نجات است

پیروز شود خون تو بر شوکت شمشیر
این وعده حق است اگر زود اگر دیر

نابود شود غده بدخیم به زودی
برچیده شود سفره ی صهیون و سعودی

این عاقبت روشن فردای جهان است
بر هیمنه ی ابرهه سجیل روان است

سوگند به واژه که زره‌پوش به پاخاست
از راه نمانیم که در معرکه غوغاست

تو زنده ترینی که زمان زنده بماند
شور غزلی در دلمان زنده بماند:
#
جاوید شود ظلم ستیزی مرامت
حق است که صاحب‌نظری زنده بماند

حک شد به دل قدس، به شهر دل من هم
ای کاش که «اثنی عشری» زنده بماند


خوزستانِ ایران🔺

میگن زرخیزی اما خب
چی واست مونده جز دردات
دلم موجای کارونه
که می لرزه واسه فردات

لبای تشنه ی خاکت
کنار آب میمیره
یکی داره نفسهای
تو و رودت رو میگیره

تو با نخلات همزادی
غیور و مرد و آزادی
دلت آتیشه اما باز
برا عشقت جوون دادی

تن زخمیتو میبوسم
الهی مرهمت باشه
نمیشناسم به جز چشمام
کسی که همدمت باشه

من و تو با همیم عشقم
من و تو جاودان میشیم
فقط یه یاعلی میخوایم
دیگه از هرکسی پیشیم

تو خوبی، خوب میمونی
دسات سرگرم بخشیدن
دلت پر مهر ایرانه
تویی با بغض خندیدن

درگیر و دار درد خود بودیم
ناگه خبر آمد که برگشتی
سرگرم بازی زمین بودیم
در آسمان عشق می‌گشتی

لطف حضور پیکرت بوده
که شامل احوال ما کردی
داری زیارت نامه می‌خوانی
صحن حرم واشد که برگردی

با خون به پای حرف خود ماندی
تفسیر حصن الله می‌گویی
اذن شهادت با رضا بوده است
حالا دوباره زائر اویی

تو آمدی تا باورم باشد
الله همواره کرم دارد
خونت به عالم باز ثابت کرد
زینب به دلهامان حرم دارد

خوش آمدی یار سفر کرده
خوش آمدی مهمان صحراها
خوش آمدی ای حامی زینب
خوش آمدی دل‌داده ی سقا

درمان ندارد غصه دختر
جز اشک روی شانه ی بابا
آغوش خود واکن که میگوید
دلتنگی ایام دوری را

تو زنده ای در جان خانطومان
رد عبورت رد یک مرد است
خونت نگینی روی خاکش شد
نامت به جمع عاشقان پیوست

چشمان تو در قاب می‌خندد
راز جهان در چشم تو پیداست
راه شهادت همچنان باز است
راه شهادت راه عاشوراست

برگشته ای تا یادمان باشد
یاری مظلومان مرام توست
خونت یقین دارم که می‌جوشد
آزادی قدس انتقام توست

شاید دعای تو بگیرد، پس
لطفا دعا کن با خدا باشیم
هرچند حق ما شهادت نیست
اما میان خوب ها باشیم

مداح بس است روضه آرام بگو
سرشار کنایه ها و ایهام بگو

در گوشه ی تاریخ مزاری گم شد
امشب کمی از شهید گمنام بگو

ای ناب ترین تلألو نور سلام
ای بر همه ی حماسه ها شور، سلام

ماییم و هوای پر زدن در حرمت
با حسرت و از فاصله ی دور سلام

در کنج دلم نام شما جا دارد
اشک از غمتان تعزیه برپا دارد

روی سیَهم کتیبه ی هیئت شد
این مجلس حُر عجب تماشا دارد

هر حاجتمان بسته به نامش آمد
صد شکر که قلبمان به دامش آمد

سلطان ادب ببین که میلادش هم
از روی ادب، پس از امامش آمد

در جان زمان، وفا و دل جاری کرد
در لشکر خوب‌ها علمداری کرد

من مطمئنم برای هر کار ثواب
دستان ابالفضل مرا یاری کرد

پاییز شد و باغ گلی پرپر شد
باران نزد اما دل شهری، تر شد

هی بمب و دوباره بمب این واژه هنوز
تکرار غم چهارم آذر شد

ای لحظه دیدار تو اوج برکات
شیرینی هر نگاه تو رشک نبات

این لطف خدا بوده که عاشق باشیم
بر شکر چنین نعمت خوبی صلوات



  • زهرا آراسته نیا