طراحی و راه اندازی سایت های اینترنتی

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

مشخصات بلاگ
سوزستان

هم فلسفه می خوانم و هم نقاشم
هر صبح به صورتم غزل می پاشم
"آراسته"ام به نام "زهرا" ای کاش
با سیرت فاطمی مزین باشم

صرفا جهت ثبت در خاطراتم:
مقام های کسب شده توسط این وبلاگ تا کنون
1- برگزیده بخش شعر مسابقه زیر نور ماه( هفته دفاع مقدس) -مهر 92
2- برگزیده بخش شعر مسابقه عاشورای انقلاب - دی 92
3- مقام دوم بخش یادداشت و مقاله مسابقه فریاد انقلاب - بهمن 92
4- برگزیده بخش شعر همایش پاسداشت شهدای امر به معروف خوزستان- مرداد 93
5- برگزیده مسابقه وبلاگ نویسی من انقلابی ام - بهمن 93
6- برگزیده مسابقه شعر من زنده ام - اسفند 93
7- برگزیده مسابقه شعر طنز دکتر سلام - اردیبهشت 94

Yemen ifyemen

جنبش letter4u

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۱، ۰۸:۰۲ - مجید فضیلت
    احسنت
  • ۳۰ خرداد ۰۱، ۰۶:۵۵ - ج....ک
    تشکر

#سحرنوشت ۲۸

وقتی زندگی‌ات رنگ خدا داشته باشد نمی‌توانی بی‌خیال اشک مظلومان شوی.
نمیتوانی تصویر نوزاد غرق به خون را در آغوش مستأصل پدر، ببینی و آرام بنشینی.
آن وقت یا قیام می‌کنی و می‌شوی چون *شهید محمدحسین اثنی‌عشری* ای که کیلومترها فاصله از دزفول تا جنوب لبنان و تنهایی و هزار و یک توجیه قابل قبول و منطقی دیگر هم نتوانست در بند مرزها اسیرش کند و رفت تا شهید قدس شود،
و یا سال‌ها آخرین جمعه ماه خدا را با مرگ بر اسرائیل‌هایت به کابوس دجال‌های زمان مبدل می‌کنی.
و ظالمان دلخوش به در خانه ماندن امسالمان نباشند که اثر وضعی تکبیرهایمان ترک بر شیشه عمر نامیمونشان می‌اندازد چه در خیابان باشد و چه در خانه.
و ما به حکم آیه ی «وَ الَّذینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ» (محمد/۸) که می‌فرماید: «کسانی که کافر شدند و با دین مقابله می‌کنند؛ مرگ بر آنان باد.» شعار مرگ بر دشمنان خدا را تگمیل ایمانمان می‌دانیم و مقدمه لذت سلام بر حسین عزیزمان در زیارت عاشورا را لعنت بر ظالمان در حقش می‌دانیم از اولینشان تا آخرین تبعیت کننده‌های امروزی شان.
و مگر می‌شود سحر روز قدس را به جز با تبری از ظلم به خدای مظلومان سلام گفت؟!

و این روز جمعه‌ای ست که توقع ظهور در مثل آنی داریم.
دستان دعایمان را، همان دستهایی که در همین خانه‌هامان مشتشان را گره‌کرده‌ایم برای مرگ بر اسرائیل گفتن، بالا می‌بریم تا خدا به حرمت ایستادنمان پای یاری مظلوم، آخرین یاور عالم را به فریادمان برساند.
إن‌شاءالله

*زهرا آراسته‌نیا*

Suzestan.ir
Instagram.com/arastehnia

  • زهرا آراسته نیا

به نام قاصم الاعدا، قسم بر سوره اسرا
که بیت العنکبوت تو نخواهد ماند پابرجا

تو آن ویروس منحوسی، عفونت‌خیز و کودک‌کش
ولی نابود خواهی شد همین امروز یا فردا

ببین همراه گشته سامری با لشکر فرعون
عصایت را بیاور چاره‌ای کن حضرت موسی

به لبهای کبوتر شاخه زیتون مصنوعی ست
به زیر تک تک پرهای او تیغی ست ناپیدا

حقیقت، تلخی آوار روی خانه ی مجنون
حقیقت، لخته ی خون است روی پیکر لیلا

لباس رزم پوشیده قلم بر قامتش، کافی ست
برای دفن اسرائیل، حجم بیت شاعرها

به روی خانه‌ات ردّ شهاب و رعد و سجیل است
به زودی راه افتد راهیان نور تا حیفا

سپاه قدس می‌آید هم از مشرق هم از مغرب
که خون‌خواه «سلیمانی» ست هر آزاده ی دنیا

یقین دارم اسیران را خدا آزاد می‌سازد
که خونین‌شهر دیروز است اینک‌ مسجدالاقصی

#زهرا_آراسته‌نیا
@arastehnia

#covid1948
#القدس_لنا
#الموت_لإسرائیل
#مرگ_بر_اسرائیل
#سردار_سلیمانی
#راهیان_نور
#روز_قدس

  • زهرا آراسته نیا
#سحرنوشت ۲۷

سحر، معجزه ای تازه است برای پیغمبر صبح. و من هر روز ایمان می‌آورم به خدای صبح.
و غروب، معجزه ای تازه است برای پیغمبر شب.
و من هر غروب، ایمان می‌آورم به خدای شب.
و الله اکبر سرمی‌دهم بزرگی خداوندی را که هر طرف سر می‌چرخانم برای خدایی اش و برای یگانگی اش نشانه‌ای تازه می‌یابم.
درود می‌فرستم بر محمد صل الله علیه و آله و خانواده پاکش، که خدای پاک و مهربانم، بیشتر از هرچیز دوستشان دارد و من دوست می‌دارم آنکه را او دوست بدارد.
و دوست دارم مادر را،
و آب را
و صدای پرندگان را
که خدا را در آن‌ها جاری می‌بینم.
و شعر که مرا می‌برد به حرف‌های او
تا زندگی را از بر شوم و واژه‌هایم بشود انعکاس نگاه نافذش.
خوشا به حال منی که مؤمن می‌شوم به چشم‌هایش،
دخیل می‌بندم به خواستنش،
مست می‌شوم از طنین صدایش که در جان چلچله ها دست به دست می‌شود.
و دردهایم که گاه بی‌تابم می‌کنند و پناهی نمی‌یابم جز آغوش آرامَش،
و بعد
چیزی دلنشین‌تر از آن درد برایم نیست که حالا مرا انداخته توی بغل عاشقی که معشق من است.
بی تابی هایم را ببخش! بی قراری‌هایم را تاب بیاور! خودت که می‌دانی آخرش کبوتر جلد خودت هستم.
شب که می‌شود، دستت را می‌گیرم تا تک تک ستاره ها را نشانم دهی و صبح، قطره قطره حرفهای چشمه را برایم ترجمه می‌کنی تا روی لب‌های من هم عطر سبحان الله بپیچد.
با نام تو، پناه می‌برم به تو از شر عظیمی که نه شیطان، بلکه غفلت من است.
غافل که باشم شیطانی بالاتر از من در عالم نیست و حواسم جمع تو که باشد هیچ فرشته ای به پای خوبی ام نخواهد رسید.
حواسم را جز خودت، جمع هیچ چیز نکن، ای کسی که هیچ چیز او را به خویش مشغول نمی‌سازد.

*زهرا آراسته‌نیا*

@arastehnia
Suzestan.ir

Instagram.com/arastehnia
  • زهرا آراسته نیا
#سحرنوشت ۲۵

کابینت را زیر و رو کردم. زیر مبلها را با دقت گشتم. توی حیاط، پای گلدان قدیمی حسن‌یوسف، روی پشت بام بین ازدحام آنتن‌ها و دیش‌های هرکدام یک‌طرف. همه جا را گشتم، نبود. نیست. انگار نخواهد بود.

همیشه فکر می‌کردم یک آرامش زاپاس دارم، اما حالا می‌بینم جز نسخه‌ای که در دست تو ست هیچ رونوشتی برای آرامش پیدا نمی‌شود.
رهایت نمی‌کنم. تا در آغوش تو هستم آرامم. خیالم تخت است به مهربانی‌ات.
خیالم تخت است به عیب‌پوشی‌ات.
خیالم تخت است به رازداری‌ات.
دست قدرت تو، بالاتر از تمام قدرت‌های زمینی با من است و همین برای تا ابد خوشبختی‌ام کافی ست.
کافی ست نامی از هزاران نام نیکوی تو را بر زبان جاری کنم تا چشمه چشمه معرفت در وجودم جریان یابد و فلک را سقف بشکافم.
من، مخلوق معبود لطیف الصُنعی هستم که مرا از یاد نخواهد برد.
آسمان برای پرواز چون منی کوچک است و عرش کبریا در انتظار حضور نزدیک من است. کافی ست اراده کنم خدایی شدن را.
بساط عشق بازی معشوق زیبا و دانا و توانمندم برای تا همیشه در آغوش کشیدنم آماده است.
پس
پناه می‌برم به عشق از شر لحظه‌های مشغول بودن به جز تو...

*زهرا آراسته‌نیا*

@arastehnia

Suzestan.ir
Instagram.com/arastehnia
  • زهرا آراسته نیا
#سحرنوشت ۲۴

این طوری نگاهم نکن. می‌دانم شبیه تو نیستم. می‌دانم روز به روز دارم از آنچه باید خلیفه تو در زمین باشد دورتر می‌شوم. می‌دانم کم کم دارم از خودم ناامید می‌شوم.
اما دلم خوش است که در هیچ کتابی یأس را بین صفات تو ندیده‌ام. تو، خدای همیشگی منی. همان که طفل شیرخوار را روزی می‌دهی و بر پیرمرد کهن‌سال مهربانی.
می‌دانم هرچقدر هم که دور شوم آغوش تو برای برگشتنم باز است. شاید همین مهربانی بی حد توست که مرا جرأت نافرمانی داده وگرنه منِ عاشقِ یک‌لاقبا را چه به سرپیچی از اشاره های معشوق محبوبی چون تو؟!
این روزها دست به دامان مهربانی شده‌ام. دست به دامان بخشندگی. تا شاید کمی شبیه تو باشم.
می‌دانم دار و ندارم را به تو بدهکارم و حالا از آنچه دستان رازقت در سفره‌ام نهاده، خاضعانه و خاشعانه تقدیم بندگانت می‌کنم تا برق لبخندشان بشود نوری برای راه رسیدنم به تو.
دستم کوتاه است اما امیدم به رازقیت تو بسیار.
خودم را به آب و آتش می‌زنم تا گرهی از کار عاشقانت باز کنم و دلگرم شوم به رضایت حضرتت.
این روزها دستانم تشنه ی دستگیری‌اند. انگار مشق بخشندگی می‌کنند پای روضه های امیرالمومنین.
چشم‌های معصوم کودکان گل‌فروش که این روزها گل‌هایشان بی‌مشتری ست منتظر رزقی ست که تو در مال من پنهانش کرده‌ای و بزرگ‌منشانه توفیق خدمت به خلقت را نصیبم کرده‌ای تا آزمونی باشد برای روح سرکشم.
مرا شرمنده دوست‌دارانت مساز ای واهب العطایا

*زهرا آراسته‌نیا*

@arastehnia

Suzestan.ir

Instagram.com/arastehnia
  • زهرا آراسته نیا

چرا امشب انقدر کوتاه بود؟ من هنوز کلی حرف داشتم با تو. کلی اشک داشتم برای تو.
این تازه همان شب قدری است که از هزار ماه بهتر است! یعنی هزار ماه هم به همین سرعت می‌گذرد و آن وقت من می‌مانم دنیایی که فرصت نکرده ام در آن برای تو دلبری کنم.
تازه فهمیدم چقدر وقت ندارم!
خودت گفته بودی به کارها رنگ خدایی بزن، تازه حالا فهمیدم برای چه! من وقت ندارم هم کارهای خودم را انجام دهم و هم بعدش برای تو کار کنم. دنیا به همین کوتاهی امشب است.
خودت به وقتم برکت بده!
خودت یادم بده چطور تندتند بندگی‌ کنم!
من هی یادم می‌رود ساعت به وقت با تو بودن، چند است.

چشمانم را می‌بندم. به سرعت نوری که تو در دلم روشن کرده‌ای پرواز می‌کنم تا زمانم کش بیاید به قدر یک یاغفار گفتن و آن وقت امیدوار بشوم به بخششت و چشم بدوزم به لبخندت که هرچه من فراموش‌کار باشم تو ارحم الراحمینی...

*زهرا آراسته‌نیا*

@arastehnia

  • زهرا آراسته نیا

صدای اذان می‌آید. تو، مرا می‌خوانی و چه افتخاری بیشتر از این که والاترین والای عالم تو را بخواند؟
به من حق بده مغرور شوم و به خود ببالم. خدایی که بزرگتر از هر بزرگی‌ست و خدایی جز او نیست و نیک‌مردی چون محمد، فرستاده ی اوست و شگفت‌انگیزی چون علی، ولی او ست، مرا به نماز می‌خواند و این عین خوشبختی ست.
تیک تاک ساعت، ضربان قلبم را تنظیم می‌کند تا درست روی ثانیه ی عاشقی، گُر بگیرم و بی‌تابانه مهیای همصحبتی تو باشم.
خودمانیم، وعده بهشت، آنقدرها هم جذاب نیست که به خاطرش روزی پنج نوبت غرورم را به سجده بیاندازم.
ولی توصیف جهنمی که در آن از تو دور خواهم بود آن قدر دهشتناک است که برای یک لحظه‌ هم دامانت را رها نسازم‌.
مرا از خود دور نکن. خودت که می‌دانی من، دور از تو می‌میرم. من بمیرم، دلت می‌گیرد از نابودی بنده‌ات. دل تو که بگیرد عالم به هم می‌ریزد.
حرف‌هایم روی زبانم نمی‌چرخند. ولی دست دلم که برایت خیلی وقت است رو شده! درست همان لحظه‌ای که چشم نگشوده، ترس، تمامم را فرا گرفته بود و بلند بلند گریه می‌کردم ورودم به زمین را... درست همان لحظه‌ای که اولین نافرمانی‌ات را کردم و دلم لکه تاریک گناه را تجربه کرد و از سیاهی‌اش قلبِ دلم گرفت... درست همان لحظه‌ای که من بودم و خودم و ناگهان یک دنیا دلتنگی‌ات روی بودنم سایه افکند... در تمام این لحظه‌ها دستم برایت رو شده بود که من، بی تو بودن را نمی‌توانم.
دستانم را تا کنار گوش‌هایم بالا می‌آورم تا صدایم در تمام کائنات طنین‌انداز شود که من، نمازم را برای نزدیکی به تو می‌خوانم.
هرچیز که مرا به تو نزدیک‌کند از بهشت هم با ارزش‌تر است.

*زهرا آراسته‌نیا*

@arastehnia

Suzestan.ir

Instagram.com/arastehnia

  • زهرا آراسته نیا

می‌چکد از ذوالفقارش اشک بر دنیای ما
وای بر حال زمین بشکسته ارکان هدا

نام اعلا، خوی اعلا، منطق اعلا علی
سوره ی اعلای حق، اشفع لنا یوم الجزا

رشک برده آسمان بی شک به چاهی که در او
ناله زد شیر خدا سر مگوی سینه را

عشق یعنی پادشاهی از مسیر بندگی
«انت مالک» خواندنش شد شاهد این مدعا

فیلسوفان غرق دریای کمیلش می‌شوند
معرفت همچون دُری در بی‌کران او رها

می‌زند آتش نیستان را جدایی های ما
کوچه و پهلوی زخمی، بند بر دست خدا

أشهد أنَّ علی خیبرگشای عالم است
أشهد أنْ ذوالفقارش کرده خیر و شر سوا

خیر یعنی با علی ماندن چو میثم‌ها به دار
شر سقیفه، شر جمل، شر مصحف بر نیزه ها

ابن ملجم را کجا یارای قتل عشق بود
تیغ در محراب کرده بر سر او اقتدا

من یتیمم کاسه ی شیرم ولی پر اشک شد
قرن ها نام علی بوده به درد ما شفا

قدردان حضرت حقم که دست حکمتش
تا قیامت قدر ما را زد گره بر مرتضی

از یدالهی او ارثی به عباسش رسید
بیرق عشق و ادب گیرد به دستان جدا

عدل یعنی ماجرای آتش و دست عقیل
عدل یعنی خانه ی سلطان و فرش بوریا

آه گفتم بوریا ... گریه امانم را برید
روضه هر رروزمان: داغ شهید کربلا
###
جاده های اربعینی میرود سمت ظهور
از نجف آغاز خواهد شد تمام ماجرا

#زهرا_آراسته‌نیا
@arastehnia
#شب_قدر
#شهادت_امام_علی_علیه‌السلام

  • زهرا آراسته نیا

⚜️اللهم عجل لولیک الفرج...

اتاق تاریک است و من همین تاریکی و تنهایی را ترجیح می‌دهم به همهمه ی آدم‌هایی که بودنشان رنگ تو نیست.
من همین گوشه ی دنج را مرکز ثقل عالم می‌دانم وقتی سرم روی شانه‌ ی خیال توست.
از تو چه پنهان، نشسته‌ام برایت با لهجه ی دعا شیرین‌زبانی کنم تا بهترین تقدیرها را عطایم کنی. نشسته‌ام با هزار نام زیبا تو را بخوانم تا تو از هرکدامشان خوشت آمد به خاطر همان به من صله بدهی عاقبت به خیری‌ام را.
لبخندت را دوست دارم وقتی می‌بینی همان اسم‌هایی که خودت یادم دادی را هم غلط غلوط می‌خوانم و اما به رویم نمی‌آوری.
لبخندت را دوست دارم وقتی می‌دانی پشت ده‌ها تسبیح العفو گفتنم، یک فردای پر از پا کج گذاشتن است و باز به رویم نمی‌آوری.
لبخندت را دوست دارم وقتی التماست می‌کنم کمی اشک رزق چشمانم کنی و بعد با همان چند قطره خودم را مقرب درگاهت می‌پندارم.
دوست دارم تا آخر دنیا همینجور از این بچه‌بازی‌ها دربیاورم و عوضش تو لبخند بزنی.
اصلا پیش تو که باشم دلم فقط بچگی می‌خواهد. ساده و دل‌خواه و پر از شیطنت، بدوم دنبال آرزوهایم و بادبادک ذهنم را بسپارم دست نسیم تا درست بندازدش جلوی پای تو.
امشب تو را با لبخند خواندم. عجیب بود اما چسبید.
آسمان گوش تیز کرده بود تا نجواهای درگوشیم با تو را بشنود. یاس سر خم کرده بود و دلبرانه نگاهمان می‌کرد شاید او را هم به جمع خودمان بخوانیم. رود خود را به ساحل می‌کوبید تا از وسط احساسمان رد شود.
ولی امشب فقط شب ما دوتا بود.
امشب نزدیک تر از هر وقت دیگر مال خودِ خودِ خودم بودی که من تمام تقدیرم را سپردم به دست مهربان تو.
خدایا، لطفا برایم آن چیزی را مقدر کن که خودت می‌پسندی نه آن چیزی که من لایقش هستم. ممنون

*زهرا آراسته‌نیا*

@arastehnia

Suzestan.ir

Instagram.com/arastehnia

  • زهرا آراسته نیا

گذشت، به سرعت باد، به سرعت برق. صدای همهمه ی ملائک از حیاط خانه‌مان شنیده می‌شد. آسمان شب روشن‌تر از هرچه فکرش را کنی ستاره‌باران احساس بود و بازار بخشایش خدا، گرم گرم گرم.
من که می‌گویم نزول قرآنت را بهانه کرده ای برای بار عام مهربانی و عفو و عطوفتت. آخر آنقدر خوبی که نمی‌خواهی شرمنده لطفت شویم و بفهمیم داری بی هیچ دلیلی می‌بخشی‌مان.
معشوق غیور من، یک لحظه کنارت بودنم را بهانه می‌کنی برای تا آسمان به پایم لطف ریختن، با آنکه می‌دانی ته قلبم باز هم مور مور می‌شود برای برگشتن سمت گناه‌.
کاش کمی خجالت می‌کشیدم. کاش به قدر ارزنی حیا، ته وجودم مانده بود و بعد از امشب بیشتر کنارت می‌ماندم.

سرِ شب که برایم یک استکان واژه کنار شاخه‌ای شب‌بو مهیا کرده بودی فهمیدم امشب با غفاریتت، دل به دلم خواهی داد و صبح نشده تقدیرم پر می‌شود از «یُبَدّل الله سیئاتهم حسنات» و من می‌مانم و دهانی که تمام واژه‌هایش به قدر سپاس ذره ای از محبتت نیست.

خودت مرا پررو کرده‌ای که بی وجود لیاقت، خوب‌ترین خوبی‌هایت را از تو بخواهم و بی‌صبرانه زل بزنم توی چشمانت که یعنی: «منتظرم‌ هان! استجابتشان دیر نشود یک‌وقت!»
این‌ها حال و هوای امشب من بود و من می‌ترسم از فردایی که شاید شبیه امشبم نباشم.
ای نزدیک‌تر از من به من، مرا به حال خودم وامگذار که بی‌پناهی را با تک تک سلول‌هایم درک کرده‌ام و سلاحی جز گریه برای من نیست.

#إرحم_من_رأس_ماله_الرجاء_و_سلاحه_البکاء

*زهرا آراسته‌نیا*

@arastehnia

Suzestan.ir

Instagram.com/arastehnia

  • زهرا آراسته نیا