آغــاز شد غــزل؛ غــزلــی مطلعش حسین
با خط اشک می چکد از مصرعش حسین
ما پای روضه هـای غمش قــد کشیـــده ایم
طومــار عـمر؛ خــــاتمه و مبــدأش حسین
بــاید حــــــرم بـرای دل خـــود به پـــا کنم
صحن و رواق و پنجره و مضجعش حسین
وقتی که خوب روضه به جانم رسوخ کرد
دل قطـعه قطعه مـی شود و مقطعـش حسین
روز حساب، جان مرا رجعتی خوش است
با پای عشـــق مــی دود و مرجعــش حسین
- ۱ نظر
- ۰۵ دی ۹۲ ، ۱۱:۳۷