سحرنوشت ۱۵ _ کریم
#سحرنوشت
🍃دست میکشم روی سر آرزوهایم، اشکهایشان را با انگشت احساس پاک میکنم و میگویم: غصه نخور! خدا کریم است...
✋دستم نداشته هایش را توی ذهن مرور میکند و خیره میشود حجم خالی بودنش را. توی گوشش زمزمه میکنم: غصه نخور! خدا کریم است...
🍁پایم خم میشود تا گِلهای فروافتادن در خاک مذلت را از سر و رویش پاک کند و آه میکشد درماندگی اش را. نوزاش میکنم زخم هایش را و میگویم: غصه نخور! خدا کریم است...
خدا کریم است که شق القمر 🌙میکند ماه عاشقی را با قدوم کریم آل کریم.
اصلا فرزند آب و عدالت، کریم نباشد، یک جای کار دنیا میلنگد.
💫 خلاصه که نه! شرح تمام خوبی هاست، حُسنِ حسن.
✨امروز چه بخواهی، چه نخواهی، مولا عیدانه میدهد شادی زهرایش را. کافی ست چترت را ببندی☔️ و راه بیوفتی زیر بارش لطف تا قطره های مهر بر جانت بنشیند و کفایت کند خوشبختی دنیا و آخرتت را.
⚡️تمام خستگی هایم را دخیل می بندم به خم حای حسن و شک ندارم به نون نرسیده، نانم در روغن سفره کریمانه ی کریم می افتد و لبخند میچکد روی خشکی قلب💔 غمزده ام.
العفو 🙏 می پوشانم بر تن پرگناهم تا مهیای جشن تولد 🎂 مولای کریمم باشد...
✍ زهرا آراسته نیا
@arastehnia