چه کفشی بودهام انصافا ارباب!
دگر رویینتنم از بس که هر روز
تحمل کرده ام من بوی جوراب
ز شُلبندی به وقت شوت گشتم
به سمت گُل به جای توپ پرتاب
نشستم پیش هر شلوار، ساکت
شدم سِت با رفیق باب و ناباب
اگرچه از کثیفی در عذابم
و عشقم بوده واکس و فرچه و آب...
خوشا پرگِل شوم ردّم بماند
به روی پرچم ظالم، شود قاب😎✌️
- ۰ نظر
- ۲۹ تیر ۹۹ ، ۱۸:۱۴