هر چند تنت تکیده، دل، خسته شده
چشمت به شکوه اشک وابسته شده
سوگند به قطره قطره خون پسرت
شیرازه ی دین به دامنت بسته شده
- ۲ نظر
- ۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۲
هر چند تنت تکیده، دل، خسته شده
چشمت به شکوه اشک وابسته شده
سوگند به قطره قطره خون پسرت
شیرازه ی دین به دامنت بسته شده
اگر در کوچه و بازار ببینی بی حجابان را
دلت را پاک گردان و نظر کن همچنان سیستر
دیشب سعادت یار شد و مهمان شهدای گمنام بودیم در قرارگاه شهید محمودوند اهواز و این ترانه سوغات این مهمانی:
توی تاریخ آدم ها همیشه
به دنبال طلا بودن تو خاکا
یه خاکی هست اینجا که طلا شد
به اکسیر پلاکی از شماها
تو وایسادی سر حرفت که حالا
هنوزم حرفی از آدم بمونه
هنوزم با همه نامردمی ها
کسی باشه که از مردی بخونه
ببین کم کم یه حس ناامید و
به آهنگ غزل هامون سپردن
من و از من بگیر و عاشقم کن
بجنب تا آرزوهامون نمردن
بلند شو مرد، بیدارم کن از خواب
نگا کن راه خوبت ناتمومه
ببین دارن به حرفامون می خندن
بگو عاشق کیه ، حق با کدومه؟
تو برگشتی اگر چه جسم پاکت
توی یک کیسه ی کوچیک جا شد
تموم کوچه بوی عطر می داد
جلو پای تو وقتی شهر پا شد...
ومن گم کرده ام راه جنون را
طریقعاشقی، دریای خون را
تمامشعرهایمقطرهاشکی ست
مگربنشانداین سوزدرون را
وبیچاره دلم تسلیم من شد
گرفتم دامن دنیای دون را
میاندشتفکهچشممندید:
عروج ذرهای خاک زبون را
شقایقاینگاهتسرخوشیرین
دعـاکن تا بسازم بیستـون را
8/5/80
آرام نمی گیرم
فتح المبین عاشقی را هر روز در بالا و پایین ضربان قلبم به نظاره می نشینم.
آخر
نامم را به یادبود رمز "یا زهرا" ، زهرا گذاشتند
تا
تنها شهادت
آرامگاه دردهایم باشد.
إن شاءالله
دانلود می کنم لهوف را
تا بروز کنم اپلیکیشن عشقی را
که با شیر مادر بر دلم نصب شد.
مانده تا پشت زمین خم بشود
مانده تا کار زمان غم بشود
کاروان در ره و دلها به تپش
مانده تا ماه محرم بشود ...