مقتل از لالایی و مادر حکایت می کند
نیزه اما از جدایی ها شکایت می کند
با تمام کودکی حقا که آقا زاده است
از محبّان پدر روزی شفاعت میکند
- ۱ نظر
- ۱۷ مهر ۹۵ ، ۱۸:۳۵
مقتل از لالایی و مادر حکایت می کند
نیزه اما از جدایی ها شکایت می کند
با تمام کودکی حقا که آقا زاده است
از محبّان پدر روزی شفاعت میکند
بر چشم لبم نام شما جا دارد
اشک از غمتان تعزیه برپا دارد
روی سیهم کتیبه ی هیئت شد
این مجلس حُر عجب تماشا دارد
ترانه #مرز_جنون با شعری از بنده و صدای زیبای #عدنان_آلبوشوکه به مناسبت #هفته_دفاع_مقدس منتشر شد(دانلـــــــود ترانه)
#مرز_جنون
دلم ممنونه از مردونگیتون
تو گمنامی شب وازشهر بردین
بلد بودین رسم زندگی رو
که مثل نخل هامون جون سپردین
یه روزی گرگ ها رو خسته کردین
شما شیرای رستم زاد بودین
نوای یا علی روی لباتون
تو اوج معرکه فریاد بودین
شب لبیک هل من ناصر اومد
تموم جبهه هامون کربلا بود
میون لحظه های تیروترکش
خدابودوخدابودو خدابود
روی مرز جنون داماد عاشق
برای دشت مین آغوش واکرد
زیر بارون موشک توی شهرش
عروسش موندو طوفانی به پاکرد
نگا کن شهر ما رو، کوچه هامون
به اسمای شماها تکیه دارن
هنوزم تاهمیشه واژه هامون
واسه شرح صفاتون کم میارن
نگاه سبزتون توقاب خندید
یه خط سرخ ممتد رو نشون داد
قسم خوردیم تا آخر بمونیم
اگه حتی باید توراه جون داد
#زهرا_آراسته_نیا