طراحی و راه اندازی سایت های اینترنتی

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

مشخصات بلاگ
سوزستان

هم فلسفه می خوانم و هم نقاشم
هر صبح به صورتم غزل می پاشم
"آراسته"ام به نام "زهرا" ای کاش
با سیرت فاطمی مزین باشم

صرفا جهت ثبت در خاطراتم:
مقام های کسب شده توسط این وبلاگ تا کنون
1- برگزیده بخش شعر مسابقه زیر نور ماه( هفته دفاع مقدس) -مهر 92
2- برگزیده بخش شعر مسابقه عاشورای انقلاب - دی 92
3- مقام دوم بخش یادداشت و مقاله مسابقه فریاد انقلاب - بهمن 92
4- برگزیده بخش شعر همایش پاسداشت شهدای امر به معروف خوزستان- مرداد 93
5- برگزیده مسابقه وبلاگ نویسی من انقلابی ام - بهمن 93
6- برگزیده مسابقه شعر من زنده ام - اسفند 93
7- برگزیده مسابقه شعر طنز دکتر سلام - اردیبهشت 94

Yemen ifyemen

جنبش letter4u

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۱، ۰۸:۰۲ - مجید فضیلت
    احسنت
  • ۳۰ خرداد ۰۱، ۰۶:۵۵ - ج....ک
    تشکر

۳۰ مطلب با موضوع «شعر دفاع مقدس» ثبت شده است

آرام نمی گیرم
فتح المبین عاشقی را هر روز در بالا و پایین ضربان قلبم به نظاره می نشینم.
آخر
نامم را به یادبود رمز "یا زهرا" ، زهرا گذاشتند
تا
تنها شهادت
آرامگاه دردهایم باشد.

إن شاءالله

  • زهرا آراسته نیا

یک کیسه ی کوچک سپید آوردند
بر قاب دل شکسته عید آوردند
شهر از تپش حضور او نور گرفت
وقتی خبر آمد که شهید آوردند

  • زهرا آراسته نیا

12 تیر سالروز جنایت بیشرمانه آمریکا در حمله به ایرباس 655


یک صبح تابستانی و شوق پریدن
خوشحالی قبل از سفر در چهره دیدن
یک عالمه کودک ، صدای خنده هاشان
غرق عروسک می شود دریا به پاشان
توی هوا آمد هواپیما و بعدش
لبخند زیبایی زده با خط ردّش
یک دختر ناز و تپل با یک عروسک
رفته کنار پنجره تندی وروجک!
بر روی ابر پنبه ای لبخند بارید
برق نگاهش را به ماهی، نرم، تابید
یک گوشه اما ناو جنگی سربراورد
حس غریبی را به همراه خود اورد
حسی که مثل مرگ مثل غصه ها بود
حسی که از لبخند ماهی ها جدا بود
یکهو گلوله،یک هواپیما که افتاد
جسم نحیف دخترک بی هیچ فریاد
یکهو صدای انفجار و دود و آتش
ماهی بغل واکرده انگاری برایش


آراسته نیا -1392/4/11

  • زهرا آراسته نیا

بچه بودم که کوچه مان پرشد
از صدای بلند موشک ها
شاید آن وقتها نفهمیدم
از کجا مرگ می شود پیدا

مادرم مضطرب صدا می زد
هی کجا می روی؟ بمان دختر!
چشم هایم به آسمان ... موشک،
در نگاهم شبیه یک کفتر

موشک بی ادب به هم زد زود
بازی کودکانه را با غم
جیغ هایم به آسمان پر زد
"استپ اینجا شهید شد یارم"!

موشک، این رسم آشنایی نیست
آخر قصه را چه بد گفتی
من که با تو بدی نکردم خب
شهر من را چرا تو آشفتی؟
  • زهرا آراسته نیا
تو شبیه کوچه هایی

هیچ جا از اینجا نمی ری

تابلوی اسم شهیدو

از رو قلبت نمی گیری
  • زهرا آراسته نیا

خبر خبر یه عاشــــــق
 کشته دلش رو حسرت
 تو این چــــرخ زمونـه
بس که کشـیده غربت


کوچیک بودش وقتیکه
قصه جنگ وخون بـود
 وقــتی صــفا مـــثل آب
تو کوچـه‌ها روون بود

  • زهرا آراسته نیا
***تقدیم به 13 نوجوان شهید مسجد نجفیه دزفول***

موشک عراقی
پا توی کفش های حاجی فیروز می کند
میان خانه تکانی مردم
شهر
ناجوانمردانه می لرزد .
ما باور می کنیم هر دروغ سیزدهی را
وقتی سیزده
شمار عاشقان کوچکی باشد
که زود جاودانگی را آموختند
تمام شهر شنیدند صدای بالهایتان را
وقتی که سیمرغ مدهوش پروازتان بود و
پیران روزگار حسرت کش یک نمازتان
حالا که بچه ها شب هایشان را لایک می کنند
پای صفر و یک های دنیای مجازی
دل
بیشتر هوای خوابیدن روی قالی های قدیمی مسجد می کند
حالا
زیر نگاه عکس های کوچکتان
باید تکبیره الاحرام عاشقی بست و قد قامت خدمت
تا لبخند کودکانه تان
- عاقلانه تر از تمام فیلسوف های جهان -
راه نمای بودنمان باشد
  • زهرا آراسته نیا

شلوار خاکی شش جیب،بلوز ، دمپایی
سری که زیر ،دلی پر خروش و دریایی

به رغم طعنه چه ساده عبور می کردی
میان این همه مدها هنوز آقایی

دمت به گوش دلم مانده: "بی حرم مادر"
که عاشقانه نشان داد محو زهرایی

منی که ماندم و مدرک عوال جانم شد
تویی که زود پریدی تویی که شیدایی

و عید بود و شلمچه ، به عشق می رفتی
به آرزوت رسیدی "شهیــــد" می آیی

پ ن: یکی دو روزه یادشون کردم....هم دوره ی دانشگاهمان بود و خادم الشهدا و عضو گروه تفحص شهدا ... با همان لباس های خاکی به دانشگاه می آمد .... دوم فروردین 83 در حال راهنمایی کاروان های راهیان نور در جاده خرمشهر دچار صانحه رانندگی شد و بعد از 14 روز در کما بودن وقتی مادرش به شهادت او رضایت داد یازهرا گویان پرکشید....


 
  • زهرا آراسته نیا

تقدیم به جانبازان شیمیایی

 

خس‌خس، صدای گلویت اکسیژن شهر ما شد

راهی برای هبوطِ دل در دل کربلا شد

"والله إن... تمامم بگیرید! تنها نماند امامم"

فریاد هل من مبارز با نای تو آشنا شد

آسان فدا می شود شعر در پیش پای صبوریت

صبری که حتی خیالش در ذهن ما ماجرا شد

آرامش بعد طوفان در چشمهای تو پیداست

طوفان تمام وجودش در جان چشمت رها شد

در خاطراتت شنیدم شبهای سنگر دعا بود

درد نفس های تنگت تفسیر سوز دعا شد

هرچند تنهاییت را شرمندگی مان دلیل است

بر زخم بی غیرتیمان لبخند سردت دوا شد

 

  • زهرا آراسته نیا

16 دی سالروز شهادت شهید علم الهدی و دانشجویان شهید هویزه

اینجا زبان موعظه کوتاه می شود
آدم به عمق حادثه آگاه می شود
وقتی کتاب عاشقی ات وا نمی شود
پای هویزه است که ناگاه... می شود
یک عالمه مزار شهید شبیه هم
جانم به موج خاطره همراه می شود
آرامشی عجیب بر این دشت حاکم است
آرامشی که راوی یک آه می شود
من می روم ستاره شدن کار ساده ای ست
وقتی که عشق شهپر این راه می شود
اینجا به جای همهمه ی درس و مدرسه
عشق و جنون و خاطره دلخواه می شود
روزی که علم دست دلش را به عشق داد
حتی تفنگ قافیه ای ماه می شود
باید گذشت از سر و از جان که در رهش
یوسف عزیز معرکه ی چاه می شود
باید به دشت های هویزه نفس کشید
اینجا تمام روح، خداخواه می شود

  • زهرا آراسته نیا