طراحی و راه اندازی سایت های اینترنتی

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

مشخصات بلاگ
سوزستان

هم فلسفه می خوانم و هم نقاشم
هر صبح به صورتم غزل می پاشم
"آراسته"ام به نام "زهرا" ای کاش
با سیرت فاطمی مزین باشم

صرفا جهت ثبت در خاطراتم:
مقام های کسب شده توسط این وبلاگ تا کنون
1- برگزیده بخش شعر مسابقه زیر نور ماه( هفته دفاع مقدس) -مهر 92
2- برگزیده بخش شعر مسابقه عاشورای انقلاب - دی 92
3- مقام دوم بخش یادداشت و مقاله مسابقه فریاد انقلاب - بهمن 92
4- برگزیده بخش شعر همایش پاسداشت شهدای امر به معروف خوزستان- مرداد 93
5- برگزیده مسابقه وبلاگ نویسی من انقلابی ام - بهمن 93
6- برگزیده مسابقه شعر من زنده ام - اسفند 93
7- برگزیده مسابقه شعر طنز دکتر سلام - اردیبهشت 94

Yemen ifyemen

جنبش letter4u

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۱، ۰۸:۰۲ - مجید فضیلت
    احسنت
  • ۳۰ خرداد ۰۱، ۰۶:۵۵ - ج....ک
    تشکر

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دزفول» ثبت شده است

در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول قطعه ای هست معروف به قطعه ی دست و پاها! قطعه ای که در آن اجزای بدن جا مانده از شهدای موشکی دزفول در آن آرمیده است...

قطعه ی دست و پاهای شهیدآبد دزفول

موشک به جان خانه مان افتاد آن شب
دستت جدا ، پایت جدا جان داد آن شب
آزادگی را در دل تاریخ جا داد
حجم سکوت تو که شد فریاد آن شب

  • زهرا آراسته نیا

یک سایت خبری محلی نظرسنجی گذاشته که:
"علاقمند به حضور کدامیک از خوانندگان زیر در دزفول هستید؟ (حداکثر دو مورد را می توانید انتخاب کنید)"!!!

  • زهرا آراسته نیا

سیاهی شب آسمان دنیا را فراگرفته بود. اما در این گوشه ی دنیا، مردانی که سپیدی دل هاشان را سرخی خون ثارالله تضمین کرده بود، بیداری را با شجاعت به تصویر نشسته بودند.

بنا بود به دشمن تک بزنند. فرمانده همه را جمع کرد و گفتنی ها را گفت ... گفت که بازگشتی نیست ... گفت که همه رفتنی هستند ... گفت که هر کس نمی تواند، همین حالا برگردد...چند نفری را هم خودش راهی کرد، گفت شما زن و بچه دارید، باید برگردید، باید زنده بمانید!... و چهل-پنجاه نفر در سیاهی شب بازگشتند.
فردا خیلی ها آسمانی شده بودند و فرمانده، اسیر.
یازده سال گذشت
فرمانده آزاد شد و رفت طلائیه ... دوستان ، شیاری را نشانش دادند و نام تک تک شهدایی را که در آن به شهادت رسیده بودند، بردند.
ناله ی فرمانده دشت را ساکت کرد... دست هایش تند تند بر سر می زدند و اشک امانش را بریده بود.
- "چی شده؟
چرا تو سرت می زنی؟"
- : "این اسم ها که گفتید همان هایی بودند که آن شب بنا بود برگردند عقب! همه دوباره به خط برگشته اند! هیچ کس عقب نشینی نکرده" .......

یاد شهدای دزفول گرامی باد.

پ ن: این خاطره در دیدار مجمع پیشکسوتان بسیج نوجوانان دزفول با خانواده شهید سید احمد سیدقلندر بیان شده . که البته از ذکر نام فرمانده به دلیل خواست خودشان معذوریم! دانلود فایل صوتی

شهید سیداحمد سیدقلندر

آن روز شهید سیداحمد سید قلندر هم در میان شهدای خفته در خاک طلائیه بود...در میان  افرادی که فرمانده اجازه ماندن در تک را به آن ها نداده و گمان می کرد عقب نشینی کرده اند!

  • زهرا آراسته نیا

به شهر عزیزم دزفول

دزفول

می چرخم

میان آسیاب های آبی

گندم تر از گندم
حوّا تر از حوّا

  • زهرا آراسته نیا

شبیه حرفهای من،
ستون خانه ی تو بود
که در هجوم موشکی
خموش و بی کس و غیور،
                             نمرده و شهید شد.

  • زهرا آراسته نیا
دل دنیا شَوودونَ خدایا
کُله توریکِ تورونَ خدایا
مُن و شعرُم کنیز عاشقونِم
دلم تنگ شهیدونَ خدایا


شعر از : آراسته نیا
  • زهرا آراسته نیا

تفسیر مقاومت خَـم گام شهید
ایثار و حماسه دست‌ بر جام شهید
در بارش بی امان موشک ، دزفول
صدها گل تازه داشت با نام شهید

  • زهرا آراسته نیا

بچه بودم که کوچه مان پرشد
از صدای بلند موشک ها
شاید آن وقتها نفهمیدم
از کجا مرگ می شود پیدا

مادرم مضطرب صدا می زد
هی کجا می روی؟ بمان دختر!
چشم هایم به آسمان ... موشک،
در نگاهم شبیه یک کفتر

موشک بی ادب به هم زد زود
بازی کودکانه را با غم
جیغ هایم به آسمان پر زد
"استپ اینجا شهید شد یارم"!

موشک، این رسم آشنایی نیست
آخر قصه را چه بد گفتی
من که با تو بدی نکردم خب
شهر من را چرا تو آشفتی؟
  • زهرا آراسته نیا

امام خمینی (ره) :
آنها هر چه دارند ما ارزش انسانى‏ داریم و خدا داریم. شما ببینید که اینهایى که ادعاى طرفدارى از خلق و طرفدارى از عرب مى‏کنند با خوزستان چه مى‏کنند، و با دزفول عزیز چه کرده‏اند.

  • زهرا آراسته نیا
تو شبیه کوچه هایی

هیچ جا از اینجا نمی ری

تابلوی اسم شهیدو

از رو قلبت نمی گیری
  • زهرا آراسته نیا