- ۳ نظر
- ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۶:۳۸
خیلی ها می خواهند حرف نزنیم
خیلی ها می خواهند هرچه آنها می خواهند ، بگوییم
خیلی ها می خواهند فقط حرف بزنیم تا همچنان دور، دور خودشان باشد
اما
پر از آهم ، گرفتار زمینم
کمی عشق و کمی شورم؛ همینم
به کوی عاشقی راهم ندادند
من از جاماندگان اربعینم
می ترسم " و لا " را آرام خوانده باشم و "جعل الله آخر زیارت منی " شده باشم
واحه های یثربی مدیون اوج وحدتت
ای صفای حضرتت آرامش شب های "ثور"
پ ن: سروده شده در 8/9/93 - سر کلاس تاریخ تحلیلی اسلام و تحت چشم غره های شدید استاد!
این شعر مال 10 ، 12 سال پیشه! ولی چون دوسش دارم و در ضمن دلم نمی خواست شب شهادت حضرت رقیه(س) تو وبلاگم روضه نداشته باشم ارسالش کردم. اشکالات ادبیش رو به بزرگی خودتون ببخشید لطفا.
یواش یواش، رسیدن
اون صورتای کبود،
آخ! بمیرم، پس چرا
رقیه توشون نبود؟
بانوی مذاکرات؛ کاترین اشتون
حلّاله! ی مشکلات کاترین اشتون
در چرخش چرخ های تدبیر و امید
شد عامل بکسوات کاترین اشتون
از چاله درآمدیم و در چاه شدیم
اصلا زده یک قنات کاترین اشتون
لبخند زند همیشه آقای ظریف
اخمی نکند برات کاترین اشتون
اکسید شده ذخیره هامان نقدی
قربان نسیّه هات کاترین اشتون
تا تیر دوباره قلبمان تیر کشد
تمدید مذاکرات... کاترین اشتون
می دوم تا چشم هایت در سکون
رفته ام از مرز آدم ها برون
زخم دارم از نگاه نازکت
لخته لخته می چکم همراه خون
از همان آغاز دستم رو شده
شد رباعی های ذهنم واژگون
شک ندارم شاخه ی طوبی ستی
از انارت، سیب می خواهم کنون
من خدا را دیده ام در ناز تو
شد نگاهم عِندَ چشمت یُرزقون
امشب از فرط پریشانی خویش
می دوم تا چشم هایت در سکون