طراحی و راه اندازی سایت های اینترنتی

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

سوزستان

****************حرف‌های سوزان دلم که چاره‌شان نگاشته‌شدن بود ... نوشته‌های زهرا آراسته‌نیا

مشخصات بلاگ
سوزستان

هم فلسفه می خوانم و هم نقاشم
هر صبح به صورتم غزل می پاشم
"آراسته"ام به نام "زهرا" ای کاش
با سیرت فاطمی مزین باشم

صرفا جهت ثبت در خاطراتم:
مقام های کسب شده توسط این وبلاگ تا کنون
1- برگزیده بخش شعر مسابقه زیر نور ماه( هفته دفاع مقدس) -مهر 92
2- برگزیده بخش شعر مسابقه عاشورای انقلاب - دی 92
3- مقام دوم بخش یادداشت و مقاله مسابقه فریاد انقلاب - بهمن 92
4- برگزیده بخش شعر همایش پاسداشت شهدای امر به معروف خوزستان- مرداد 93
5- برگزیده مسابقه وبلاگ نویسی من انقلابی ام - بهمن 93
6- برگزیده مسابقه شعر من زنده ام - اسفند 93
7- برگزیده مسابقه شعر طنز دکتر سلام - اردیبهشت 94

Yemen ifyemen

جنبش letter4u

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۱، ۰۸:۰۲ - مجید فضیلت
    احسنت
  • ۳۰ خرداد ۰۱، ۰۶:۵۵ - ج....ک
    تشکر

اربعین فکه

پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۲ ب.ظ

این شعر مال 10 ، 12 سال پیشه! ولی چون دوسش دارم و در ضمن دلم نمی خواست شب شهادت حضرت رقیه(س) تو وبلاگم روضه نداشته باشم ارسالش کردم. اشکالات ادبیش رو به بزرگی خودتون ببخشید لطفا.

یواش یواش، رسیدن

اون صورتای کبود،

آخ! بمیرم، پس چرا

رقیه توشون نبود؟

 

چند شب پیش که بابا

مهمون پیرهنش شد

گمون کنم همون شب

وقت پریدنش شد...

 

زخم پاهای دختر ،

خوب نمی شه محاله

مگه چقدر جون داره

یه دختر سه ساله؟

 

درد کمر امونو

از دخترک می برید

یهو از حال می رفتو

دوباره زود می پرید

 

می خواس بابا نفهمه

حالش خیلی خرابه

میگفت: ببخشید بابا

خسته م چشام میخوابه!

 

گمون کنم وقتی که

بابا چشاشو دیدش

دیگه تحمل نداشت

واسه خودش خریدش

 

چه لحظه هایی داشتن

دخترک و بابا جون

با هم دیگه پریدن

خوش به حال دوتاشون...

 

حالا تو دشت بلا

هر گوشه ای تعزیه ست

هر گوشه ای یه نفسِ

راضیهً مرضیه ست

 

این گوشه مادری که

میگه فدات شم پسر

همین جا جون سپردی

عزیز دل، گل پسر!

 

اون گوشه تازه عروس

مجنون دامادشه

همینجا یارش پرید

آره! درست یادشه

 

یه خورده اون طرف تر

زنی به سر می زنه

خدا! بمیره یزید

این گل ناز منه؟

 

دختری گریه میکرد

سر قبر برادر

داداش جونم بلند شو

برات بمیره خواهر

 

یه بچّه ی کوچولو

اشکاش امون نمیده

بابایی ام پس چرا

قهره، جواب نمیده؟

 

دیگه نمیگم از اون

خواهر و اون برادر

همونهایی که بودن

یار دل پیامبر

 

من نمیگم از غم و

صورت نیلی گل

ازون همه زخمی که

می گفت برای بلبل

 

انگار همون صحنه ها

اینجا پیش چشممه

درسته من نبودم

ولی همش پیشمه

 

انگار همون صحنه رو

تو فکّه من میبینم

دارم به جای فکّه

تو کربلا می شینم

 

تو فکّه هم جوونا

تا خدا پرکشیدن

تو لحظه ی جون دادن

فاطمه رو میدیدن

 

 تو فکّه هم هر طرف

تعزیه بر پا میشه

فقط یه دشت خاکه

ولی دلت وا میشه!

 

عجب حسّ عجیبی!

آدم رو می کشونه

تو عصر آهن و پول

رو خاکا می نشونه....

 

  • زهرا آراسته نیا

اربعین

حضرت رقیه

نظرات (۳)

  • سید علی تقوی
  • سلام دتر
    وبت جالبه ، گرافیکش م خوبه
    در صورت تمایل به تبادل لینک خبر کن
    یا علی
  • امیر حسین کیانپور
  • حالا که لطف کردید اومدید یه شعر هم برامون از طریق ارسال محتوا بفرستید بهترین شعر از نظر خودتون
  • امیر حسین کیانپور
  • سلام میاید تبادل لینک

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی