زهرا آراسته نیا/ فقط یک دانشجو میداند، مشروط شدن و مشروطیت چه حسی دارد و تنها اوست که می تواند در چشمان مسئول آموزش دانشگاه نگاه کند و بغضانه! بگوید: صدور فرمان مشروطیت های پیش از تو سوءتفاهم بود!
اصلا به عقبه مشروطیت که دقیق شویم می بینیم همان مسئول آموزش ما را می گذاشتند فرمان مشروطیت بدهد خیلی مفیدتر از آنی می شد که «احمد قوام» از طرف «مظفرالدین شاه قاجار» خطاب به «مشیرالدوله»ی صدر اعظم نوشت. خودتان ببینید:
(جناب اشرف صدراعظم -- از آن جا که حضرت باری تعالی جلشأنه سررشته ترقّی و سعادت ممالک محروسه ایران را بکف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیّت و امنیّت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت، اصلاحات مقننه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان قاجاریه، علماء، اعیان، اشراف، ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید....)
شرط میبندم مشیرالدوله اصلا نفهمیده که احمد قوام چه نوشته! یکی نبوده بهشان بگوید به فکر خودتان نیستید، لااقل به فکر ما نوه نتیجه های بدبختت آینده سازتان باشید که مجبوریم این نوشته های سختسختتان را بخوانیم و نمره امتحان تاریخ بگیریم!
من که می گویم هر چه بر سر مشروطیت آمد و اینکه مشروطه ی ما آن طور که شیخ فضل الله نوری می خواست «مشروعه» نشد به خاطر همین اصرار قدیمی ها بر سختسخت نوشتن بوده که هیچ کدامشان نمی فهمیده آن یکی چه نوشته ولی به خاطر اینکه آبرویشان نرود دم برنمی آورده اند.
از این هم که بگذریم، آن وسط مسط های واژه های قلمبه سلمبه ی این متن عجیب غریب و باکلاس ماکلاس احمد آقای قوام، رسیدیم به آنهایی که مجلس ملی بناست از آنها تشکیل شود، شاملِ « منتخبین شاهزادگان قاجاریه، علماء، اعیان، اشراف، ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه»
یعنی خیلی شیک و مجلسی مشخص کرده که کلا یک سری #ژن_خوب از قدیم دور هم جمع بوده اند و حالا هم برای همان ها یک سفره جدیدی پهن شده و یک لقمه بیت المال است که بروبچز! به کف آورده اند و دور هم (ان شاءالله) به غفلت نمی خورند.
اعتراف می کنم آن زمانی که به تصویب بیست دقیقه ای برجام توسط علی شون! اعتراض می کردم این نامه وزین و سند تاریخی را نخوانده بودم وگرنه به جای آن همه جیغ و داد و مطلب نوشتن، لبخندی زده و مثل صحنه آخر فیلم های وسترن_دراماتیک سیگارم را به پشت سر پرت کرده و در گرگ و میش یک غروب بارانی با خود می خواندم: «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش» و در افق محو می شدم...
پ ن: با اعتراض مشروطهچی ها، خیلی بخش های نامه مظفرالدین شاه بعدا اصلاح شد.
- ۰ نظر
- ۱۶ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۴۰