حال خوشی دارم انگار!
شمیم نرگس ها دور می خورد رگ برگ های وجودم را
و سبز می شود خیال دلنشینت در تار و پود ثانیه هام
سر می چرخانم دلتنگی ندیدنت را
بی خیال خاطره ها
امشب
بی آنکه بدانی
نقش لبخندت را جهانی می کنم
و جمع می کنم تمام قطرههای اشکم را
از ساحت قابی که تصویرت نیست
اینها فقط
پس لرزه های
ویرانی من اند
"هلال" ابرویت را به یاری ام بفرست.
- ۱ نظر
- ۱۵ دی ۹۲ ، ۱۱:۴۸