برف برایت یک آرزوی نرم و سپید است
حتی اگر اخبار، نامش را "بحران شمال" بگذارد
و تازه می فهمی چرا
تهرانی ها فکری برای مشکلاتت نمی کنند!
- ۱ نظر
- ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۲۳
شاه می خواست بیاید دزفول
پسر1 با غیض از بدی های شاه می گفت
مادر متعجب پرسید: حالا که انقدر بد است پس چرا او را نمی کشید؟
پاسخ شنید:
اول باید همه مردم بدی او را بفهمند تا بعد کسی نیاید گریه کند که شاهمان را شهید کردند!
----------
رو نوشت به آنهایی که قرار بود با آمریکا مذاکره کنند تا از دورغ گویی اش مطمئن شوند
1- شهید هوشنگ آراسته نیا
با بغض سرودم این غزل را .....
سرمان به سبزی دشت دلمان به آبی رود
به شکوه کوه رفته تن غیرتی که ما بود
به گلی که بانگ تکبیر به سرای لب نشانده
که شعار مرگ دشمن برساندم به معبود
اگر آتش رفیقان جگر وجودمان سوخت
سر ناله برنداریم که به گرگ ها رسد دود
شب قصه های عشق است شب رستم و سیاوش
به خدا قسم که دیوی به دیار ما نیاسود
قدمی به راه و چشمی به چراغ راه سالار
غم گم شدن نداریم به دل شب مه آلود
ان شاءالله