هر دوشنبه بساط غم جور است
در و دیوار روضه می بارند
پیش چشمم تمام مادرها
روی آئینه آه می کارند
زخم خورده به پهلوی تاریخ
اشک قابیل هم سرازیر است
کار کار دوشنبه ای بود است
عصر جمعه اگر که دلگیر است
یاس وقتی شکست بازویش
تازه وقت قیام نرگس شد
به گمانم که رمز یا مهدی(عج)
روی لبهای مادرم حس شد
پای روضه کتاب می خواندم
خواندنش هم چقدر زیبا بود
دختری که میان جبهه ی جنگ
مرهم زخمهای بابا بود
دانه بر بی کران تسبیحش
آسمان با ستاره می بندد
سوختن سین هفتم عشق است
هفت سین را دوباره می بندد
چادرم را که سرکنم یعنی
مست باید که تا خطر بروم
با تمام زنانگی باید
پیش مولای خود سپر بشوم
نخل ها سربلند می میرند
باغ ما روسپید خواهد شد
پنجره رو به عاشقی باز است
عاقبت، دل، شهید خواشد شد
۵ اسفند ۱۳۹۴
- ۲ نظر
- ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۴۴