جیرجیرک های عاشق
#سحرنوشت ۴
از تو چه پنهان حسودیام گل میکند وقتی میبینم جیرجیرکها زودتر از من عاشقانههایشان را آواز کردهاند.
درست همان وقتی که من خواب بودم، درست همان وقتی که بیدار شدم و تندتند سفره سحری را مهیا میکردم، درست همان وقتی که در فکر تنظیم زمان برای خوردن آخرین لیوان آب بودم، جیرجیرکها مشغول عشقبازی با تو بودند.
من، منِ همیشه مغرورِ خوداشرفمخلوقاتپندار، از جیرجیرکها هم عقب افتادهام.
زمین و زمان دست به دست هم دادهاند تا بفهمانندم آنقدرها هم چیز علیهالسلامی نیستم!
با یک ویروس تمام دودوتا چارتای اقتصاد و کار و مدرسه ام به هم میریزد و حالا هم این جیرجیرکهای سیاه زشت کوچک که در دلبری از تو با من کل گذاشتهاند.
میبینی عزیزم؟! میبینی به چه روزی افتاده این مخلوق مغرورت؟! باشد! هرچه تو بخواهی. هرچه تو بگویی. ممنونم بخاطر عظیمترین ابتلاهایت. ممنونم به خاطر عجیبترین ابتلاهایت.
از این بدترش هم که باشد باز هم شکرت.
جای شکر هم دارد این که دلم را با یک جیرجیرک آنچنان بلرزانی که از لرزشش به نقطه امن آغوشت پناه ببرم.
اصلا این دللرزهها همه تمرینیست برای لرزه ی عظیم روز رستاخیز.
تو از آن معلمهایی هستی که آموزشت و تمرینهای کلاست هیچگاه تعطیلبردار نیست و سیستم «شاد» کلاست هیچگاه قطعی ندارد و اصلا شاد بودن یعنی حضور همیشگی در کلاس تو.
فقط، لطفا پاسخهای مرا به آزمونهایت برای همیشه در پیوی خودت نگه دار و آبروی این شاگرد تنبلت را نریز، ای بهترین ساماندهنده سامانههای عالم. #زهرا_آراستهنیا
@arastehnia
#رمضان
#سامانه_شاد
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#متن_ادبی
#متن_عاشقانه