عدالت خواهی
#عدالتخواهی
در دلم یاد شهیدان زنده شد
نورشان بر دفترم تابنده شد
حک شده نام علی تا بر گلم
عشق تابیده ست بر جان و دلم
نام مولا شور بی حد می دهد
عقل را تا عاشقی قد می دهد
واژه هایم بی قراری می کنند
غرشی در شعر جاری میکنند
مینویسم با دل پر درد خویش
در صف حق انقلابیتر به پیش
انقلاب ما عدالتخواهی است
عادلی سرچشمه اش آگاهی است
ناگهان کذاب، صاحبدلق شد
دشمن آگاهی این خلق شد
عده ای در ژست مردمداری اند
اسوه در خون فقیرانخواری اند
رانت خواران بزرگ اقتصاد
غرقه گشته تا گلوشان در فساد
گاه در تفسیر حبل من مسد
یک طرف سلطان سکه می رسد
یک طرف با اختلاسی نو به نو
باغ بیت المال در حال درو
پیش بعضیها تو گویی باور است:
خون آقازاده ها رنگین تر است
بینشان سودای فرعونی به پاست
صحبت از ژنهای خوب اغنیا ست
روزگاری کار و خدمت رسم بود
خم شدن در پای ملت رسم بود
هرکه پستش بیش، برفش بیشتر
سادگی در فعل و حرفش بیشتر
نوبت دلدادگی و رزم بود
بهر خدمت عزم خوبان جزم بود
اینک اما عشق تَکراری شده
میز خدمت هم خریداری شده
عاشقان غرب جولان میدهند
در تنور ناتوانی می دمند
تخم لق در کام ملت چیده اند
خلق با هر سازشان رقصیده اند
یاور دزد و شریک قافلهاند
آه از درد دل ما غافلاند
آی! لطفا دست ما را هم بگیر
دختر مظلوم آقای وزیر!!
با شعار رفع تحریم آمدند
حرف از رفع گرانی می زدند
اینک اما پاره شد برجامشان
نیست مستی در میان جامشان
رهبر از تولید ملی گفته است
گوش دولت آه اما خفته است
امر بر تضمین برای کار داد
رهبری این بار هم هشدار داد
پیرمان چشمان ملت را گشود
آن چه مرقوم است آن را می ستود!
راه را هموار و روشن کرده بود
قصه ها از مکر دشمن کرده بود
هرچه رهبر گفت، عکسش دیده شد
گاه بر پیغامشان خندیده شد
اینک افتادند در چاه ضلال
آنچنان که شرح ناید در مقال
درد مردم که غم کنسرت نیست
رشوه ی کرسنت در انبان کیست؟
هر که از راه ولایت دور شد
گر بنی صدر است آخر مور شد
گرچه گاهی عده ای کج رفته اند
باز می آید به کام تلخ، قند
غرق پروازیم چون بال عقاب
ایستاده در مسیر انقلاب
فاسدان را نهی منکر میکنیم
صبر تا مقدار آخر میکنیم
گر که اصلاحی نیابد کارشان
می شود هر جای میهن دارشان
آمر معروف قاضی می شویم
دشمن هر رانت بازی می شویم
روبهان را باز داریم از شکار
حکم رهبر بود: آتش به اختیار
تا ابد می ماند این عشق مدام
گر حجامت می شود خون نظام
شاخه های خشک را باید شکست
راه را بر دشمن این خانه بست
گر ز پا افتیم با سر میدویم
با ولایت تا شهادت می رویم
در رگ ما روضه های کربلاست
ترسِ از تحریم از دلها جداست
در دل ما عاشقی حس می شود
جانمان سرمست نرگس می شود
تا ظهورش ایستاده در مسیر
بین کفتاران دورانیم، شیر
میزنیم این تیتر را با دست خود:
مژده مژده قدس هم آزاد شد
✍ شعر: زهرا آراسته نیا
#حجامت_نظام
#سلطان_سکه
#آتش_به_اختیار
@arastehnia