به سومین علی مولا
شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۳۵ ب.ظ
مقتل از لالایی و مادر حکایت می کند
نیزه اما از جدایی ها شکایت می کند
با تمام کودکی حقا که آقا زاده است
از محبّان پدر روزی شفاعت میکند
آخرین سرباز مولا را ببین در معرکه
با تلَذّی های خود مشق شهادت میکند
جان تاریخ است حجم اشکهای مادرش
مرد بودن گاه از زنها سرایت می کند
ماه بودن عادتی دیرینه در این طایفه ست
ماه اگر شش ماهه باشد هم هدایت میکند
آسمان غرق سکوتی سخت میماند، عدو
خیمه و انگشتر و گهواره غارت میکند
گوش تاریخ از هجوم ماجرا خون میچکد
مقتل از تیر و اُذُن وقتی روایت میکند
یک گلو فریاد می پاشد به سمت آسمان
آسمان را بعد از این باب زیارت میکند
بر پر قنداقه اش بند است کار عالمی
درد عالم را دوا با یک اشارت میکند
هر بزرگی منتظر مانده ست تا صبح فرج
نعمت سربازی اش، اصغر عنایت میکند
زهرا آراسته نیا
@arastehnia