پایتخت مقاومت عالم خواهیم شد
شنبه 30 صفر 1437 هجری قمری، دزفول عاشورا بود. با همان شکوه، با همان حماسه... اشک هایمان منشوری بود برای انعکاس هزار باره ی غرورمان.
شهر زیر شانه های سید مجتبی آسمانی شد و دز، جَرَیانش را به موجخیز حنجره های لبیک یا حسین ما بخشید.
جغرافیای عاشقان مهدی نه از"نیل تا فرات"، که به وسعت قلب مظلومان جهان است.
آهای! ظالم های عالم، ابابیل فرزندان روح الله در راهند...
تنها آجرهای شهر بیدارمان کافی ست تا ندای استواری پایتخت مقاومت ایران اسلامی را به درازنای تاریخ سر دهند.
اینجا "بلد الصواریخ" است، شهر موشک ها. آنقدر موشک دیده ایم که حالا هرکداممان موشکی باشیم نابودی مستکبران عالم را، در هرکجا که باشند.
نامران دنیا را بگو، دزفول پر از هیودی ها و ابوالقاسمیها ست.
مادرهای ما خوب یادگرفته اند درخود گریستن و استوار زیستن را.
حواسمان هست معرکه عراق و سوریه بهانه ایست برای نزدیکی به مرزهای ما. اما، زهی خیال باطل! که قامت رشید ایران بلندتر از آن است که چشم های ناپاک دشمنان را یارای نظاره اش باشد.
کودکان ما زودتر و خوبتر از هرچیز دیگر، "یا حسین" و "مرگ بر آمریکا" را می آموزند. انقلاب در خونمان جاری ست.
کوچه های این شهر سرشار بسیجی ست. ما را از بریده شدن رگهایمان ترسی نیست که کاممان را با تربت کربلا برداشته اند.
مگر می شود حریم عمه ی سادات در خطر باشد و ما بی خیال بمانیم... روضه یعنی مرور کارهای داعش!
سید که باشی نامت، یادت، بودنت و حتی رفتنت رنگ زینب(س) می گیرد؛ رنگی که روزی عالم شیدای آن خواهد شد. و او چه زود و چه زیبا راهش را یافت که بسیج، کوتاه ترین راه رسیدن به فردای زینبی ست و باید صبور بود و بلا دید و سرداد نوای أین الطالب بدم المقتول بکربلا را
آری، سید مجتبی ابوالقاسمی پور، دومین قطره از باران عباسان آخر الزمانی دزفول است که طوفان به پا خواهد کرد آرامش پوشالی دشمنان الله را که کور بوده اند و نخوانده اند "عدو لمن عاداکم " زیارت عاشورایمان را...
فرقی نمی کند عدو، ریش داشته باشد و دشداشه بپوشد یا کراوات بزند و نسکافه بنوشد!
شیعه رگ غیرتی دارد که سرچشمه اش در کربلاست.
حالا هی هالیوود را به نوکری بگیرید و فیلم بسازید جنگ ستارگان را،
نگاه چپ به ستارگان آسمان کربلایمان بیاندازید، دنیایتان را سیاه چاله می کنیم با یک "یاعلی".
که ما :
"عاشق مبارزه با صهیونیزم هستیم"...