خسته از آدم شدن خود را عروسک می کنم
شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۴ ق.ظ
باز خود را در خیالی شاد کودک می کنم
خسته از آدم شدن خود را عروسک می کنم
من یقین دارم به برق چشم تو حتی اگر
گاه بر احساس چشمان خودم شک می کنم
از نگاه تو غزل می سازم و هر صبح و شب
می نویسم روی امواج و پیامک می کنم!
گفتگوهای من و غوغای تو بی فایده ست
بر تک چشمان تو با گریه پاتک می کنم
جنگ تا بالابگیرد بین ذهن و خاطرات
پاره ی قلب غزل را مثل موشک می کنم
لحظه های بودنم را گرچه مدیون تو ام
عکس زیبای تو را مهمان فندک می کنم
من نمی خواهم ولی انگار تقدیرم غم است
طرحی از لبخند تو روی دلم حک می کنم
اهل تبادل لینک هستید؟