أشهد أنّ ...
چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۲ ق.ظ
چشم هایم بازند
و دلم از تپش آینه ها لبریز است
به خدا می رسم امشب
اگر از پنجره ها سمت اناری بدوم
و بخوانم در باد:
راز زیبای وجودم عشق است.
تو مرا با همه ی حافظه ها می یابی
و نرون های جهان خاطره ام را حفظ اند
من به سرشاری شب های دعا نمناکم
و ته کوچه ی احساس پر از واهمه ام
به سرخطّ کلام تو دخیل آوردم
تازه ایمانم و با یمن قدم های زلالت حالا
همه "أشهد" شده ام
من ،
تو را
لبریزم
- ۹۳/۰۴/۱۸