اینجا برای پر زدن بال و پری نیست
دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۸ ق.ظ
اینجا برای پر زدن بال و پری نیست
حتی اگر هم سوختی خاکستری نیست
باید بدانی عاشقی درد بزرگی ست
راه رهایی از مدارش سرسری نیست
تا چشم هایت را ببندی در کمین است
رویای او می تازد و این آخری نیست
من می روم از قصه ی شاه پری ها
این قصه بی روح است وقتی که پری نیست
تــو کُــنیه ات گندم و من در آرزویت
آدم شدم اما بهشت دیگری نیست
باید خدا یاری کند تا دل بفهمد
چشمت برای شعرهایم دفتری نیست
- ۹۳/۰۳/۱۹