زمان می گردد امشب گرد یک مرد /غزل
سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۰۱ ق.ظ
زمان می گردد امشب گرد یک مرد
جهان شد کعبه و آغوش واکرد
دخیل ذوالفقار حیدرم که
به برق او شده گرم این دل سرد
نسیمی از دل کعبه وزید و
شمیمی از "ولایت" با خود آورد
"ولایت" ساحل امن الهی ست
که بر هم می زند شیرازه ی درد
تمام شادی از یمن غم اوست
سراسر سبز شد دنیایی از زرد
پلنگی می شوم با ماه رویش
ببازانم! به عشقش می زنم نرد
جهان شد کعبه و آغوش واکرد
دخیل ذوالفقار حیدرم که
به برق او شده گرم این دل سرد
نسیمی از دل کعبه وزید و
شمیمی از "ولایت" با خود آورد
"ولایت" ساحل امن الهی ست
که بر هم می زند شیرازه ی درد
تمام شادی از یمن غم اوست
سراسر سبز شد دنیایی از زرد
پلنگی می شوم با ماه رویش
ببازانم! به عشقش می زنم نرد
سلام
اثر جدیدی چی داری ؟
از شعر هات استفاده کردم
منتظر آثار دیگه ای هستم
تا بعد