- ۱ نظر
- ۱۶ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۱۹
این اولین تجربه ی من برای سرودن نوحه بود دعا کنید آخریش نباشه!
مادر جونم چقد دنیا ذلیله
چرا پشت در امشب قال و قیله
چرا گرمم شده انقد گمونم
آتیش امشب در خونه ت دخیله
ای شکسته پر مادر
خون شده جگر مادر
تو و میخ در مادر
می زدم به سر مادر
ای وای مادرم مادر
ای وای مادرم مادر
پیش چشمانمان انگتان می زنند
ما کجا و پاسداری خونتان ...
دیشب شاهد تولد یک شایعه بودم! معراج الشهدای اهواز به زیارت شهدای گمنام رفته بودیم و آن میان خانمی آرام به بغل دستی اش گفت: اینها نمادینند!.... چند ثانیه بعد تا من بخواهم وارد بحثشان شوم و بگویم که نه! اینها پیکر همان شهدای تازه تفحص شده هستند تمام سالن از نمادین بودن پیکر شهدا حرف می زدند و از انتهای سالن خادمی دوان دوان به سمت ضریح آمد و بلند گفت خانم ها کسی نگوید اینها نمادین است! اینها پیکر واقهی شهدا ست.............سرم سوت کشید از سرعت انتشار شایعه و البته لابد خیلی ها نه حرف من و نه حرف خادم که تنها حرف شایعه را باور کردند
برو همسایه راحت باش دیگه
همین روزا صدای گریه میره
مامانم که دعاتون کرد هرشب
حالا تو تنهایی داره می میره