باران وحی روی دل ساربان چکید
دنیا نشست، لحظه ی اکمال دین رسید
احمد، نترس دست خدا یاورت شده است
خم غدیر شمه ای از کوثرت شده است
ذکر علی بگو و خزان را بهار کن
حق را میان عالمیان ماندگار کن
این آخرین پیام تو، اوج رسالت است
مهر قبول برگه ی ایمان، ولایت است
فردا بساط فتنه اگرچه به پا شود
دستان پشت پرده یقین برملا شود
جز کشتی ولای علی غرق می شود
عشقش میان خوب و بدی فرق می شود
تاریخ عدل خورده گره بر ولای او
شکر خدا که شیعه شده مبتلای او
گر عده ای به مال جهان خو گرفته اند
بر خون خلق، وجهه ی زالو گرفته اند
با نام دین به ریشه ی دین تیشه می زنند
قفلی بزرگ بر در اندیشه می زنند
ما در پی عدالت مطلق در عالمیم
نام علی که برده شود حُجر و میثمیم
سیراب عشق می شوم از برکه غدیر
عاشق شهید می شود آخر در این مسیر
صدها قسم به خون سلیمانی شهید
بر لحظه ای که اشک خدا بر زمین چکید
بر بغض زخم خورده ملت، به سوگ نور
بر مشت های غیرت و بر ناله ی صبور
پایان این مناقشه تنها به دست ماست
دنیا به عشق می رسد این وعده خداست
قلب جهانیان بشود نورِ منجلی
حک می شود به پرچمشان واژه ی علی
راه غدیر می رسد آخر به نور عشق
یاحیدر است نغمه ی صبح ظهور عشق
- ۰ نظر
- ۱۶ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۸