امروز از جلوی دانشگاه رد می شدیم .
بسیار شلوغ بود و این شلوغی خبر از آغاز ثبت نام دانشجویان جدیدالورود می داد. جوانانی که همراه خانواده هایشان با دلهایی سرشار از امید و آرزو آمده بودند برای آغاز مرحله ای از زندگی شان که شاید سالها برای رسیدن به آن تلاش کرده اند.
این میان چهره های معصوم و نوع پوشش سرشار از سادگی دخترها و پسرهای تازه دانشجو برایم جلب توجه می کرد.
یاد سال گذشته افتادم و همین گونه چهره هایی که هنوز ترم اول تمام نشده خیلی عوض شده بودند... لابد پدر و مادرهایشان هرگز فکر نمی کردند که تنها چند ماه بعد، دختر چادری شان را بدون چادر و پسرشان را با ابروهای برداشته ببینند.
حتما خیلی تعجب کردند وقتی دیدند مانتوی دخترشان تبدیل به بلوز شده و موهایش رنگ وارنگ!
حتما اگر صدسال هم می خوابیدند ، این کابوس را نمی دیدند که در پایان ترم دوم عکس های مستهجن دختر و پسرشان دست به دست بلوتوس شود!
مادرها و پدرهای عزیز، متاسفم اما اینجا کسی مراقب فرزندان شما نیست!
اصلا شاید می دانند و کاری نمی کنند که البته ما بهشان گفته ایم و جوابی نشنیده ایم!
اصلا بیایید جور دیگر به قضایا نگاه کنیم...
مگر نه این که می گویند در محیط علمی باید ساده بود تا سلامت محیط حفظ شود و حواس ها تنها به علم و دانش اندوزی باشد؟ و مگر نه اینکه دقت در علم اندوزی به پیشرفت علمی کشور و البته خود شخص منتج خواهد شد؟ و باز مگر نه اینکه شخص با دانش بالا و تخصص زیاد پس از تحصیل باید مشغول کاری در خور علم ودانشش شود و این وظیفه دولت هاست که چنین موقعیت های شغلی را فراهم کنند؟
پس اگر از ابتدا این چرخه را به هم بزنیم در نهایت نیازی به تولید شغل و هزار دردسر و هزینه ی دیگر برای دولت نخواهد بود!
و چه بهتر که این به هم خوردن چرخه به گونه ای باشد که خود جوانان نیز متوجه کلاهی که سرشان می رود نباشند و خیلی شاد مشغول عیش و نوش و جوانی کردن خود باشند و هی به به و چه چه کنند دولتی را که چنین آزادی ای را نصیبشان کرده و ممنون باشند و احتمالا دوباره و چند باره به آن رای دهند و این میان وقتی هم برای مطالبه گری و اینطور انقلابی گری ها و "افراطی گری" ها!! نداشته باشند!
و صدالبته در چنین اوضاعی ست که وقت چپاول ثروت های ملت برای بدخواهان و غارتگران داخلی و خارجی فرامی رسد...