آمده امشب پسر فاطمه / واشده از کار جهان صد گره
سر زده خورشید به ایوان ما / شور غزل داده به دیوان ما
- ۱ نظر
- ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۵۱
آمده امشب پسر فاطمه / واشده از کار جهان صد گره
سر زده خورشید به ایوان ما / شور غزل داده به دیوان ما
دارد دوباره سینه زدن باب می شود
شهر از وقوع واقعه بی تاب می شود
نم نم به بام تکیه که باران چکید گفت:
ابر از خجالت لب او آب می شود
11/8/92
تقویم را ورق می زنم
هرجور حساب می کنم
بعد از غدیر و مباهله نباید به عاشورا می رسیدیم...
مادرت زهرا ست، یعنی عالمی
بسته بر یک چرخش چشمان توست...
یا حســــین(ع)
دانلود می کنم لهوف را
تا بروز کنم اپلیکیشن عشقی را
که با شیر مادر بر دلم نصب شد.
مانده تا پشت زمین خم بشود
مانده تا کار زمان غم بشود
کاروان در ره و دلها به تپش
مانده تا ماه محرم بشود ...
آی قصّه قصّه قصّه
قصّه ای عاشقونه
از دو برادری که
شدن ماه زمونه
یکی امام حسین و
یکی حضرت عبّاس
یکی یه شاخه ی گل
یکی عطر گل یاس