قسم به خشکی لبهای دخترکم که با زبان روزه در آفتاب سوزان دزفول قدم برداشت و شعار مرگ بر اسرائیل سر داد
قسم بر اشک های مادران شهرم که داغ موشک باران هایت را سال ها پیش با ذره ذره وجود مقاومشان تجربه کرده اند
قسم به آجرهای شهرم که پایتخت مقاومت می نامندش
قسم بر تاریخ پر صلابت پاکی ها
که تو پیروز خواهی شد
ابلیسیان روزگار، دروغی را علم کرده اند و به بهانه ی هلوکاست ، روزی چند بار در کوچه های شهرت هولوکاست می آفرینند.
هر چقدر هم که ماهواره هایشان گرداگرد زمین چرخ بخورند و سرگیجه بگیرند و گلوپاره کنند دروغ هایشان را ،
تنها یک اشاره ی ماهپاره ی حسینیه نشین ما کافی ست تا تا تمام معادلاتشان را به هم بزنیم و با موشک های تولید ملی مان به نابودی بکشاین گنبد آهنین شان را
که گنبد تنها برازنده ی بام مساجد الله است
تو رزمنده ی خط مقدم مبارزه با کفری ، این روزها که اصلی ترین وظیفه ی مسلمانان مسلح کردن توست.
غم به دلت راه نده از بی خیالی شکم گنده های دشداشه پوش که "اِن تَنصُروا الله وَ یُثَبِت اَقدامَکُم " حق است و وعده ی قرآن حتمی ست.
وقتی موشک های اسرائیلی سقف مدرسه ها و بیمارستان های تو را ویران می کند اشک می ریزم و اما در دلم شادم از این مستئصل بودن تمام سرویس های اطلاعاتیش که با آخرین تکنولوژی ها هم نتوانسته اند رزمندگان تو را و موشک های کوچک تو را ردیابی کنند و زورشان تنها به بچه ها می رسد .
و این ها همه نشانه های برای توست
صبور باش که صبح نزدیک است
- ۲ نظر
- ۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۰۵