رفتگر هنوز خرده های قلبم را جمع نکرده ....
- ۱ نظر
- ۱۸ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۱۹
اگر چه باد حوادث به دشت افتاده ست
برای عاشقی امروز فرصت خوبی ست
مباد آنکه شقایق سرش به زیر افتد
اگر به خدعه ی داسی
از نفس بیفتد باغ
چه غم که باز شقایق همان گل خودروست
و عطر "روشن" گل ها
ز "شهریاری" مان می دهد پیغام.
پ ن: به حرمت خون شهیدان هسته ای 20 فروردین به رغم آنان که می خواهند یارانه ای اش کنند " روز ملی فناوری هسته ای " می ماند
این اولین تجربه ی من برای سرودن نوحه بود دعا کنید آخریش نباشه!
مادر جونم چقد دنیا ذلیله
چرا پشت در امشب قال و قیله
چرا گرمم شده انقد گمونم
آتیش امشب در خونه ت دخیله
ای شکسته پر مادر
خون شده جگر مادر
تو و میخ در مادر
می زدم به سر مادر
ای وای مادرم مادر
ای وای مادرم مادر
پیش چشمانمان انگتان می زنند
ما کجا و پاسداری خونتان ...
دیشب شاهد تولد یک شایعه بودم! معراج الشهدای اهواز به زیارت شهدای گمنام رفته بودیم و آن میان خانمی آرام به بغل دستی اش گفت: اینها نمادینند!.... چند ثانیه بعد تا من بخواهم وارد بحثشان شوم و بگویم که نه! اینها پیکر همان شهدای تازه تفحص شده هستند تمام سالن از نمادین بودن پیکر شهدا حرف می زدند و از انتهای سالن خادمی دوان دوان به سمت ضریح آمد و بلند گفت خانم ها کسی نگوید اینها نمادین است! اینها پیکر واقهی شهدا ست.............سرم سوت کشید از سرعت انتشار شایعه و البته لابد خیلی ها نه حرف من و نه حرف خادم که تنها حرف شایعه را باور کردند