کاندید می شویم! (شعر طنز)
یاد باد آنکه لبم می خندید
بهر مجلس شده بودم کاندید
ذوق کردم و یکی گل از پارک
از برای خودمان دستم چید
باد به غبغب زده پز می دادم
چون صلاحیّت من شد تایید
وقت تبلیغ شده ست و باید
بزنم پوستر خود را در دید
عکس انداختمی پیش گل
و کنار چمن و هم خورشید
یک دو تا هم وسط کارگران
مثل عصر یخی و همچون «سید»!
با گداها بکنم دیداری
تا شود ژست صفایم تشدید
با جوانان چو شدم رو در رو
بزنم جار: جوانی تمدید!
درد بی کاری و غول مسکن
همچو رستم بکنم حل تا عید
بهر "توریست قاپون" از فردا
برج ایفل بزنم بی تردید
چون کشاورز بگفت آبی نیست
همچنان ابر بخواهم بارید
عاقبت "استریت وال" به من
می شود فتح، نباشم چون بید
***
تا به اینجا به رسیدم از خواب
من پریدم و شدم نا امّید
ور نه با دست توانمند خودم
میشدم پادشهی چون جمشید!
عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب